جدول جو
جدول جو

معنی پزشک

پزشک((پِ زِ))
کسی که حرفه اش معالجه امراض است، طبیب
تصویری از پزشک
تصویر پزشک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پزشک

پزشک

پزشک
شخصی که به درد بیماران رسیدگی کند و به دارو شفا بخشد، حکیم جغد کسی که تداوی امراض کند کسی که مرضی را معالجه و دستوردوایی برای بهبود دهد کسی که حرفه اش معالجه بیماران و مرضی باشد طبیب. یا پزشک یکم. درجه بالای پزشکی معمول در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن بالاتر از پزشک دوم است. یا پزشک دوم. یکی از پایه های پزشکی معمول و مجری در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن پایین تر از پزشک یکم است
فرهنگ لغت هوشیار

پزشک

پزشک
کسی که بیماران را معالجه می کند، طبیب، برای مِثال چو چیره شود بر دل مرد رشک / یکی دردمندی بُوَد بی پزشک (فردوسی۱ - ۱۴۴۱)
پزشک
فرهنگ فارسی عمید