جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پوشک

پوشک

پوشک
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
پوشک
فرهنگ فارسی عمید

پوشک

پوشک
فرآورده ای از الیاف نرم و جذب کننده رطوبت با یک روکش نگه دارنده برای جذب ادرار و مدفوع کودک شیرخوار و پیشگیری از آلوده شده زیرجامه
فرهنگ فارسی معین

پوشک

پوشک
به لغت ماوراءالنهر گربه باشد و این صورتی از کلمه پیشیک یاپشک و پشک متداول زبان آذری است. پوشنگ. (برهان). سِنّور. هِرّ:
چند بردارد این هریوه خروش
نشود باده بر سماعش نوش
راست گوئی که در گلوش کسی
پوشکی را همی بمالد گوش.
ابوالحسن شهید.
بینی آن نانت و آن قلیۀ مصنوعت
چونک پوشک بنشسته بصفا اندر.
منجیک.
، نوعی گیاه است از احرار بقول
لغت نامه دهخدا

پولک

پولک
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
پولک
فرهنگ نامهای ایرانی

پچشک

پچشک
طبیب پزشک. سرگین گوسفند و بز و امثال آن پشک پشکل پشکل شتر
پچشک
فرهنگ لغت هوشیار