جدول جو
جدول جو

معنی پایتخت - جستجوی لغت در جدول جو

پایتخت
شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور هیئت دولت باشد
تصویری از پایتخت
تصویر پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
پایتخت
شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد
تصویری از پایتخت
تصویر پایتخت
فرهنگ فارسی عمید
پایتخت
((تَ))
شهری که محل مقر حکومت باشد
تصویری از پایتخت
تصویر پایتخت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پا تخت
تصویر پا تخت
پایتخت، ملک، نشست، دارالملک، دار مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتخت
تصویر پاتخت
پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدخت
تصویر پاکدخت
(دخترانه)
دختر پاک و عفیف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتختی
تصویر پاتختی
فردای شب زفاف، روز بعد از عروسی، میز پای تخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای خست
تصویر پای خست
لگد کوب، لگد مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای خست
تصویر پای خست
هر چیزی که زیر پا کوبیده و لگدمال شده باشد، لگدکوب، پایمال، برای مثال فراوان کس از پیل شد پای خست / بسی کس نگون ماند بی پا و دست (اسدی - مجمع الفرس - پای خست)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتختی
تصویر پاتختی
((تَ))
جشن روز بعد از عروسی، میزی که بر آن در شب عروسی ظرف پول می گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پای خست
تصویر پای خست
((خَ))
لگدکوب
فرهنگ فارسی معین
جشنی که روز بعد از عروسی می گیرند و عروس را بر تخت یا صندلی می نشانند و دوستان و کسان عروس وداماد برای آن ها هدیه می برند، وسیله ای که کنار تخت می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایست
تصویر پایست
پیاپی پیوسته ناگسیخته مداوم بردوام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاینت
تصویر پاینت
پوپیتر، وسیله ای برای قرار دادن کاغذ نت نوازنده بر روی آن، پاینت
فرهنگ فارسی عمید