- پایتخت
- شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور هیئت دولت باشد
معنی پایتخت - جستجوی لغت در جدول جو
- پایتخت
- شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد
- پایتخت ((تَ))
- شهری که محل مقر حکومت باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایتخت، ملک، نشست، دارالملک، دار مملکت
پایتخت
فردای شب زفاف، روز بعد از عروسی، میز پای تخت
لگد کوب، لگد مال
هر چیزی که زیر پا کوبیده و لگدمال شده باشد، لگدکوب، پایمال، برای مثال فراوان کس از پیل شد پای خست / بسی کس نگون ماند بی پا و دست (اسدی - مجمع الفرس - پای خست)
جشنی که روز بعد از عروسی می گیرند و عروس را بر تخت یا صندلی می نشانند و دوستان و کسان عروس وداماد برای آن ها هدیه می برند، وسیله ای که کنار تخت می گذارند
پیاپی پیوسته ناگسیخته مداوم بردوام
پوپیتر، وسیله ای برای قرار دادن کاغذ نت نوازنده بر روی آن، پاینت