- پالاده
- اسب جنیبت اسب کوتل پالاد
معنی پالاده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسب جنیبت اسب کوتل
فیلتر، صافی
اسم پالیدن، صاف شده خالصر شده صاف کرده
شربتی که با یخ یا برف و رشته نشاسته یا سیب رنده کرده درست کنند
اسم پالیدن، صاف کننده تصفیه کننده
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
بدگوی، اسب جنیبت پالا
مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند، یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. خر پشته
پالودن پالاییدن صاف کردن
کاوش کننده، جستجوکننده
صافی کرده، صافی شده، کاویده، جستجوشده
صاف شده، پاکیزه شده، پاک شده از آلودگی، فالوده، فالوذج، برای مثال چون آن شاه پالوده گشت از بدی / بتابید از او فرّۀ ایزدی (فردوسی - ۱/۳۶) ، فالوده، شربتی که با برف یا یخ و رشتۀ نشاسته یا سیب رنده شده درست می کنند، برای مثال ملک نقل دهان آلوده می خورد / به امّید شکر پالوده می خورد (نظامی۲ - ۲۴۶)
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالوانه، ترشی پالا، راوق
چهار دیواری سرپوشیده که بالای بام بر روی پلکان می سازند، خرپشته، رده ای از دیوار که با دو آجر سربه سر شبیه شیروانی بر روی دیوار می سازند که برف و باران روی دیوار نماند
از جنس پولاد، برای مثال پولادۀ تیغ مغزپالای / سرهای سران فکنده در پای (نظامی۳ - ۳۲۰)
یدک، اسب یدک، کنایه از اسب، اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه می داشتند، جنیبت، پالا
مطلق اسب، اسب نوبتی، جنیبت
پاخار
زیر جامه تنبان، شلوار پاشامه. توضیح پیژاما در انگلیسی از این کلمه ماخوذ است
پاتابه
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
نمو کرده، بلند شده
نمو کرده نشو و نما یافته بالیده
نمو کننده نشو و نماکننده رشد کننده
تصفیه
مسئول