- پاشیده
- اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
معنی پاشیده - جستجوی لغت در جدول جو
- پاشیده
- ریخته شده، پراکنده شده
- پاشیده ((دِ))
- پراکنده، متفرق، ریخته، ریخته شده
- پاشیده
- Spattered, Splashy, Splattered
- پاشیده
- брызгающийся , брызгающий , забрызганный
- پاشیده
- bespritzt, spritzend
- پاشیده
- розбризканий , бризкаючий , забризканий
- پاشیده
- spryskany, pryskający, obryzgany
- پاشیده
- 溅的 , 溅起的 , 溅到的
- پاشیده
- salpicado, salpicante
- پاشیده
- schizzato, schizzante, spruzzato
- پاشیده
- salpicado, salpicante
- پاشیده
- éclaboussé, éclaboussant
- پاشیده
- besprenkeld, spetterend, gespetterd
- پاشیده
- กระเซ็น , กระเซ็น
- پاشیده
- cipratan, percik, terciprat
- پاشیده
- متناثرٌ , رشّ , مبعثرٌ
- پاشیده
- छींटे , छींटे मारने वाला , छींटे हुए
- پاشیده
- ספוג , מטפטף , ספוג
- پاشیده
- 跳ねた , 跳ねる , 飛び散った
- پاشیده
- 튀긴 , 튀는
- پاشیده
- sıçramış, sıçrayan
- پاشیده
- matone, mfululizo, iliyomwagika
- پاشیده
- ছিটানো
- پاشیده
- پاشیدہ , چھینٹیں مارنے والا , چھینٹوں سے بھرا ہوا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
پهن شده کوفته شده پراکنده
پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
پراکنده، افشاننده
اسم پالیدن، صاف شده خالصر شده صاف کرده
پریشانپراکنده گشته بشولیده پاشیده، بر باد داده، بیخود گردیده
جامه ببر کرده ملبس شده، مستورمحجوب، پنهاننهفته، مخفیانه بطور خفا، پوشانیدننهان کرده، مشکل مبهم، خلعت، دام صیاد، دخترزنپردگی مستوره، مسقفظسمانه دار. -11 آهسته یواش. یا پوشیده بودن، -1 جامه در برداشتن، مستور بود مقابل برهنه بودن، آشکارا نبودن مخفی بودن
پراکنده کننده، افشاننده
نهفته، پنهان، برای مثال درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲ - ۳۱۲) ، درپرده، دربر شده
پوشیده داشتن: پنهان داشتن، پنهان کردن، نهفتن
پوشیده داشتن: پنهان داشتن، پنهان کردن، نهفتن
پاس داشته، نگهبانی شده، لمس شده