- پاشدن
- برخاستن: باو نگفته از آنجا پاشو اینجا بنشین، پاشدن از خانه ای (منزلی)، تخلیه کردن آن و سکونت در خانه دیگر
معنی پاشدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی ببخشید پوزش
پراگندن پریشیدن افشاندن، ریختن، پاچیدن پشنجیدن، یا آب پاشیدن، آب زدن جایی را. یا از هم پاشیدن، متلاشی شدن
در حال پاشیدن: مشک پاشان
با حرکت پا بجلو رفتن در شنا دو چرخه سواری و غیره، بسیار راه رفتن در تجسس چیزی: تمتم شهر را پازدم. یا پازدن بکسی (در حساب)، بدغلی از حساب او کاستن مبلغی از طلب او انکار کردن، پازش گیاه و علف زیادتی را از میان غله زار کندن و دور افکندن و جین کردن
شاشیدن
از جا برخاستن و برپا ایستادن، برخاستن
ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی، افشاندن، ریخته شدن و پراکنده شدن
پاشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای پاشنده مثلاً مشک پاشان
شاشیدن، میزیدن، چامیدن، شاریدن، شاش زدن، میختن، گمیختن، ادرار کردن، گمیزیدن، گمیز کردن
مفتوح و گشاده شدن، باز شدن
Spatter, Splash, Splashing, Splatter, Sprinkle
брызгать , плескать , брызгающий , посыпать
spritzen, spritzend, bestreuen
бризкати , бризкаючий , посипати
pryskać, pryskający, posypać
溅 , 溅起的 , 撒
salpicar, salpicando, polvilhar
spruzzare, schizzare, schizzante, cospargere
salpicar, salpicando, rociar
éclabousser, éclaboussant, saupoudrer
sproeien, spetteren, spetterend, strooien
สาด , กระเซ็น , กระเซ็น , โรย
menyemprot, memercikkan, percik, menaburkan
رشّ , رشّ
छिड़कना , छींटे मारना , छींटे मारने वाला , छिड़कना
התיז , להשפריץ , מטפטף , לפזר
まき散らす , 跳ねる , ふりかける
튀기다 , 튀는 , 뿌리다
sıçratmak, sıçramak, sıçrayan, serpmek
kumwagilia, mvinyo, mfululizo, kumwaga
ছিটানো
چھینٹیں مارنا , چھینٹے مارنا , چھینٹیں مارنے والا , چھڑکنا