جدول جو
جدول جو

معنی پاسان - جستجوی لغت در جدول جو

پاسان
قسمت سایه ساختمان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارسان
تصویر پارسان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سیرجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساسان
تصویر ساسان
(پسرانه)
سوال کننده، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام جد اردشیر مؤسس سلسله ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاساک
تصویر پاساک
(پسرانه)
نام برادرزاده داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاشان
تصویر پاشان
پاشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای پاشنده مثلاً مشک پاشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسبان
تصویر پاسبان
مامور نیروی انتظامی و شهربانی سابق که وظیفه اش حفظ نظم و آرامش شهر است، نگهبان، محافظ، محافظت کننده
پاسبان فلک: کنایه از ستارۀ زحل، کیوان، کنایه از خادم پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
مکان وسیع سرپوشیده ای که در دو طرف یا گرداگرد آن مغازه، کارگاه یا دفتر کار وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایان
تصویر پایان
نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی، نهایت، انتها، بخش آخری هر چیز، بخش پایینی هر چیز، برای مثال سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی - ۲/۳۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند
پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساسان
تصویر ساسان
کسی که از ملک و مال احتراز کند، فقیر، درویش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اپسان
تصویر اپسان
سنگی که با آن کارد و شمشیر تیز می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسان
تصویر پوسان
پوسنده، در حال پوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسان
تصویر پرسان
پرسنده، در حال پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسان
تصویر کاسان
فرانسوی شکندار، شکن بردار
فرهنگ لغت هوشیار
دارای مرض پیسی مبروص: وبسیار خلق پیش او (عیسی) گرد شدند چیزی لنگان و چیزی پیسان و بعضی لال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایان
تصویر پایان
آخر، تنها، غایت، کران، فرجام، عاقبت، سرانجام، منتهی، ته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساسان
تصویر ساسان
درویش، فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاوان
تصویر پاوان
نگهبانی، حافظ
فرهنگ لغت هوشیار
پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
پامال، لگد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
گذرگاه، بازارچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسبان
تصویر پاسبان
محافظ، مراقب، حارس، نگاهبان، نگهدار، قرقاول، حافظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشان
تصویر پاشان
در حال پاشیدن: مشک پاشان
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی یا جز آن باشد که بدان کارد و امثال آن تیز کنند: سنگ فسان افسان سنگ سو مسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسبان
تصویر پاسبان
نگاهبان، محافظ، کسی که از طرف شهربانی مأمور حفظ نظم و آسایش شهر است، شب زنده دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
لگد، تیپا، کلاف افقی چارچوب در و پنجره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایان
تصویر پایان
آخر هر چیز، نهایت، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسان
تصویر پرسان
جویا، پرسنده، پرسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
معبر، گذرگاه، بازار سرپوشیده که دو طرف آن مغازه وجود دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساسان
تصویر ساسان
گدایی کننده، گدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالان
تصویر پالان
پوششی ضخیم انباشته از کاه، پشم یا پوشال که بر پشت ستور می نهند برای نشستن یا بار نهادن
پالان کسی کج بودن: کنایه از رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپسان
تصویر اپسان
فسان، افسان، سنگی که با آن کارد و مانند آن را تیز کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالان
تصویر پالان
اکاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاسبان
تصویر پاسبان
پلیس، آژان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
تیمچه
فرهنگ واژه فارسی سره