- پادافره
- پادافراه
معنی پادافره - جستجوی لغت در جدول جو
- پادافره
- مکافات، مجازات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مکافات کار بد مجازات مقابل پاداش نیک
بازخواست، کیفر، مکافات، مجازات، سزای بدی، بادافراه، بادفره، بادفراه
جزا، کیفر بدی، بادافراه
یاری دهنده پایمرد مددکار
بازخواست، کیفر، مکافات، مجازات، سزای بدی، بادفره، بادفراه، پادافراه، برای مثال به بادافره بی گناهان مکوش / به گفتار بدگوی مسپار گوش (فردوسی - ۷/۴۰۶) ، شتاب گیرد و گرمی به وقت پاداشن / صبور گردد و آهسته وقت بادافراه (فرخی - ۳۵۶)
جزا، کیفر بدی
استقامت پا برجایی، اعتبار
پاخار
مفهوم، مخیله
ظرف خالی بر سر سفره برای جدا کشیدن طعام
پندار گمان، تخیل خیال، فکر اندیشه
پایداری، استقامت، پافشاری
بازخواست، کیفر، مکافات، مجازات، سزای بدی، بادافراه، بادفراه، پادافراه
فرفره، نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، یرمع، بادفر، پرپره، فرفروک، مازالاق
بادبزن
آنچه با وزش باد دور خود می چرخد
بادبزن
آنچه با وزش باد دور خود می چرخد
سنگ یا چیز دیگر که با آن چرک پاشنۀ پا را پاک کنند، سنگ پا
پندار، خیال، گمان
بارگاه، محلیکه کارهای دولتی را انجام میدهند
آنکه پا دارد: مقابل بی پا، برقرار باقی جایگیر متمکن ثابت، معتبر با اعتبار با آبرو، توانگر ثروتمند، باوفا وفادار پایدار در دوستی، چوبدستی چماق عمود، اسب جلد و چابک، روز بیستم از ماههای ملکی
سازمان، ستاد، سرپرستی
برقرار، ثابت، پابرجا، پاینده، باقی
پادار شدن: کنایه از پابرجا شدن، استوار شدن
پادار کردن: کنایه از برقرار کردن، پابرجا کردن، در علم حسابداری تامین اعتبار برای هزینه ای
پادار شدن: کنایه از پابرجا شدن، استوار شدن
پادار کردن: کنایه از برقرار کردن، پابرجا کردن، در علم حسابداری تامین اعتبار برای هزینه ای
((اِ رِ))
فرهنگ فارسی معین
نظام دادن، گرداندن کار، بخشی از هر وزارتخانه که مسئولیت انجام دادن بخشی از کارهای دولتی را به عهده دارد
نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است، گرداندن امور، مدیریت مثلاً ادارۀ زندگی
اداره شدن: انجام شدن
اداره کردن: گرداندن امور، مدیریت
اداره شدن: انجام شدن
اداره کردن: گرداندن امور، مدیریت