جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پنداره

پنداره

پنداره
بمعنی... پندار است که فکر و خیال و تخیل باشد و پندارگان بمعنی تخیلات. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

سنداره

سنداره
سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون
فرهنگ لغت هوشیار

پنداری

پنداری
گویی، همانا، گوییا، گویا، گمان بری. دراصل فعل مضارع سادۀ دوم شخص مفرد از «پنداشتن» است، (صفت نسبی، منسوب به پندار) خیالی، وهمی، خیال باف
پنداری
فرهنگ فارسی عمید

پنداری

پنداری
خیال باف، خیالی، وهمی، کلمه فعل از پنداشتن، گویی، گویا
پنداری
فرهنگ فارسی معین

سنداره

سنداره
سِند، بچه ای که از سر راه بردارند، آنکه پدر و مادرش معلوم نباشد، حرام زاده
سنداره
فرهنگ فارسی عمید