جدول جو
جدول جو

معنی پاتریا - جستجوی لغت در جدول جو

پاتریا
دریاچه ای به ایتالیا نزدیک خلیج گائت که بوسیلۀ تنگه ای بدان متصل شود، این دریاچه دارای هفت هزار گز طول و سه هزار گز عرض است و ماهی بسیار دارد، خرابۀ لیترنوم و قبر سیپیون در کنار آن است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاترینا
تصویر کاترینا
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتیرا
تصویر پاتیرا
(پسرانه)
فراوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاپریک
تصویر پاپریک
(پسرانه)
نام گیاهی خوشبو است (نگارش کردی: پاپریک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاترین
تصویر کاترین
(دخترانه)
پاک، بی آلایش
فرهنگ نامهای ایرانی
قالب گود یا برجسته که در آن ماده ای ریخته شود تا به صورت چیزی که قالب گرفته اند درآید، در ریاضیات آرایۀ مستطیل شکل از کمیت های جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و به صورت ستون های منظم نوشته می شوند و به وسیلۀ آن عملیات ریاضی انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاریاب
تصویر پاریاب
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود، پاراب، پاریاو، فاراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاریاو
تصویر پاریاو
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود، پاریاب، پاراب، فاراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پابرجا
تصویر پابرجا
استوار، پایدار، ثابت، برای مثال دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد / واندر آن دایره سرگشتۀ پابرجا بود (حافظ - ۴۱۴)
پابرجا بودن: پایدار و استوار بودن
پابرجا کردن: استوار ساختن، پایدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
به زبان یونانی قدیم بمعنی از پدری صاحب نام بوجود آمده است و این عنوان در مدائن یونان قدیم به افراد خانواده های مشهور که نسب ایشان بمهاجرین قدیم ایونیا میرسید اطلاق میشد
لغت نامه دهخدا
شهر کوچکی است در جزیره قبرس، این شهر در زمان قدیم به نام (کیتره) معروف و یکی از مهمترین و بزرگترین شهرهای جزیره بوده است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ)
نام شهری در مسیر اسکندر به مشرق، به روایت کنت کورث (کتاب 8 بند 2) اسکندر از بازریا به مرکند مراجعت کرد. (ایران باستان ج 2 ص 1730) ، شکافته به کاردو غیر آن: بریده دست خویش بر بر من فرود آورد، همه آن باز کرده راست گشت. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
نامی که درتورات به نخستین رؤسای خانواده ها میدادند، شیوخ و آباء، لقب رئیس کلیسای یونانی و بعض کلیساهای دیگر، و بطریق معرّب آن است
لغت نامه دهخدا
سیرّا پاریما یکی از ارتفاعات بزرگ ناحیۀ کوهستانی امریکای جنوبی که هنوز کاملا مکشوف نیست و از آن رودهای ارنوک و ریوبرانکو سرچشمه میگیرد، مهمترین قلل این رشته جبال به ارتفاع 2000 گز میرسد و سرحد میان کشور ونزوئلا و برزیل است
یا دریاچۀ سفید و یا آموکو، دریاچۀمشهور در تاریخ افسانه ای و موهوم کشور الدورادو
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای به امریکای جنوبی در کشور کلمبیا که از میان کردیلر مرکزی و غربی سرچشمه میگیرد و به اقیانوس کبیر میریزد، دلتای آن دارای یازده شاخه و طولش 480000 گز است
لغت نامه دهخدا
محلی خرم و نزه در لیکیه نزدیک مصب ّ رود اکسانتوس برابر جزیره ردس، (از قاموس کتاب مقدّس)
لغت نامه دهخدا
پاتریک (سن پاتریس)، نخستین کشیش اعظم و رئیس روحانی ایرلند، مولد او بسال 377 میلادی در جوار دمبارتن و وفات 460م، و ذکران وی بهفدهم ماه مرسه (مارس) است
لغت نامه دهخدا
عنوان مشاورین محرم امپراتوران روم، این رتبه که مادام العمری بود بعهد قسطنطین ایجاد شد
لغت نامه دهخدا
خلیج پاریا خلیجی عمیق در سواحل ونزوئلا، میان شبه جزیره باریک و کوهستانی پاریا در شمال و دلتای اورنوک در جنوب و مدخل آنرا جزیره تری نیه مسدود کرده است و تنها بوسیلۀ دو تنگه بنام دراگوس و سیرپس به اقیانوس می پیوندد
لغت نامه دهخدا
طبقۀ پاریا، پارا، بیرون از ...) و معنی ترکیبی آن بیرون از طبقه است، در آئین برهمائی پاریا به کسانی اطلاق میشود که از طبقات هندی خارج باشند و بعبارت دیگر پاریا یعنی افرادی محروم از تمام حقوق دینی واجتماعی خواه از طریق نژادی و خواه از طریق طرد آنان از جامعۀ برهمنی، بنابر قوانین قدیمۀ برهمائیان طبقات مطروده به سه دسته تقسیم میشوند: نخست طبقۀ ’آبهی ساستهاس’ یعنی به نفرینان، (ملاعین)، و این گروه کسانی هستند که بر اثر ارتکاب گناهان بزرگ از طبقات هندی طرد شده اند، دوم دستۀ ’وراتیاس’ یعنی مطرودین از مذهب، تکفیرشدگان، و اینان کسانی باشند که بر اثر مجری نداشتن قواعد و قوانین و مراسم دینی خاصه سرباز زدن از دستورهای ودا بدین عقوبت دچار گشته اند، سوم: دستۀ ’اپسداس’ یعنی مطرودین و راندگان علی الاطلاق و اینان کسانی اند که از وصلت نامشروع و یا از نسل ملعونان و گناهکاران زاده اند، از دو دستۀ اول ممکن است اشخاصی پس از توبت و انابت به طبقات اصلی اجتماعی و دینی خود بازگردند ولی دستۀ سوم به هیچ روی قابل عفو و بخشایش نیستند، پاریاها در عقیدۀ هندوان مردمی پلید و نجسند چنانکه لمس و مس ّ آنان موجب ناپاکی و پلیدی شود و بهمین سبب ناگزیر بیرون از شهرها و دهکده ها زندگی کنند و برای تحصیل اسباب معیشت بکارهای پست و منفور که افراد دیگر طبقات اجتماعی از آنها بیزارند، تن دردهند
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاتریس
تصویر پاتریس
لقب مشاوران مخصوص امپراتوران روم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتروی
تصویر پاتروی
فرانسوی گشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاترسک
تصویر پاترسک
پا ترس
فرهنگ لغت هوشیار
رشینه (در فارسی) زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکرای
تصویر پاکرای
آنکه اندیشه ای پاک داردصاحب رای پاک پاکیزه رای دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریاب
تصویر پاریاب
زراعت آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریلا
تصویر پاریلا
آب کوپیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتریوت
تصویر پاتریوت
فرانسوی میهن پرست بومخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریاب
تصویر پاریاب
زراعتی که با آب رودخانه و امثال آن کشت شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پابرجا
تصویر پابرجا
((بَ))
ثابت و استوار، دایم، همیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
آرایه ای مستطیل شکل از اعداد شامل چند سطر و ستون (ریاضی)، بخشی از قالب برش کاری فلزات که معمولاً به صورت کاسه ای گود است و سنبه در آن می نشیند (فنی)، فرم نگاتیو جهت پرس کردن صفحات صوتی (فنی)، قالب مخصوص حروف سربی در چاپخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پابرجا
تصویر پابرجا
محکم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پادریم
تصویر پادریم
اکرومایسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پادترشا
تصویر پادترشا
آنت آسید
فرهنگ واژه فارسی سره