جدول جو
جدول جو

معنی پاریاب

پاریاب
زراعتی که با آب رودخانه و امثال آن کشت شود
تصویری از پاریاب
تصویر پاریاب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پاریاب

پاریاب

پاریاب
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات ِیا رودخانه آبیاری شود، پاراب، پاریاو، فاراب
پاریاب
فرهنگ فارسی عمید

پاریاب

پاریاب
زراعتی را گویند که به آب چشمه و کاریز و مانند آن مزروع شود و آنرا فاریاب و فاریاو نیز نامند، (فرهنگ جهانگیری)، زراعتی را گویند که با آب رودخانه و امثال آن مزروع شود، (برهان)، مسقوی، آبی
لغت نامه دهخدا

پاریاب

پاریاب
فاریاب، شهری است بخراسان از گوَزگانان، بر شاهراه کاروان و بسیار نعمت، (حدود العالم)، از شهرهای مشهور خراسان، از اعمال گوزگانان که از آنجا تا بلخ شش منزل است: و دیگر آنکه از پاریاب سوی اندخود رفتن نزدیک است، (تاریخ بیهقی)، دیگر روز امیر به پاریاب رسید، (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پادیاب

پادیاب
شستن و پاکیزه ساختن چیزها بوسیله خواندن دعا. زرتشتیی که میخواهد پادیاب کند نخست یک خشنوتره اهورهه مزداو (بخشنودی اهورمزدا) میخواند پس از آن یک بار (اشم و هو) می سراید. آنگاه روی دستها و پاهای خود را میشوید از آن پس کشتی نو میکند و بترتیب مقرر کمربند خود میگشاید و دعای مخصوص آن را میخواند و باردیگر بدور کمر می بندد
فرهنگ لغت هوشیار

پاریاو

پاریاو
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات ِیا رودخانه آبیاری شود، پاریاب، پاراب، فاراب
پاریاو
فرهنگ فارسی عمید