غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سرند کردن، بیختن، بیزیدن، بیز، پالاییدن، پرویختن
غَربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سَرَند کردن، بیختن، بیزیدن، بیز، پالاییدن، پَرویختن
گسترده. (برهان) (انجمن آرا) (حاشیۀ فرهنگ اسدی). گسترده: گفت بر پرنیان ویشیده طبل عطار شد پریشیده. عنصری. ، افراخته، پیچیده. (برهان). رجوع به ویشیدن شود
گسترده. (برهان) (انجمن آرا) (حاشیۀ فرهنگ اسدی). گسترده: گفت بر پرنیان ویشیده طبل عطار شد پریشیده. عنصری. ، افراخته، پیچیده. (برهان). رجوع به ویشیدن شود
گم شدن و ناپدید گشتن، نقصان کردن، چاره و علاج جستن. (برهان). چاره جستن. (آنندراج) (انجمن آرا). اصل آن وادیدن به معنی تحقیق کردن بوده است. (انجمن آرا). رجوع به وید و ویدا و ویدن شود چاره جستن. علاج کردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مدخل قبل شود
گم شدن و ناپدید گشتن، نقصان کردن، چاره و علاج جستن. (برهان). چاره جستن. (آنندراج) (انجمن آرا). اصل آن وادیدن به معنی تحقیق کردن بوده است. (انجمن آرا). رجوع به وید و ویدا و ویدن شود چاره جستن. علاج کردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مدخل قبل شود