دهی است جزءبخش شهریار شهرستان تهران. در جلگه واقع و معتدل است. سکنۀ آن 247 تن و آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندرقند، باغات سیب قندک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از طریق علیشاه عوض و قاسم آباد میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزءبخش شهریار شهرستان تهران. در جلگه واقع و معتدل است. سکنۀ آن 247 تن و آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندرقند، باغات سیب قندک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از طریق علیشاه عوض و قاسم آباد میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
آن رستنی است که ساق ندارد و بر درخت پیچد و بالا رود مانند کدو و بر زمین پهن شود چون هندوانه و خربزه و امثال آن. (انجمن آرا) (آنندراج). درختی است که ساق ندارد و بر زمین پهن شود مانند بیارۀ خربزه و هندوانه و یا به چوب و درخت بالا رود همچو کدو و عشقه و امثال آن. (برهان). رجوع به جهانگیری و مؤیدالفضلا و رشیدی شود
آن رستنی است که ساق ندارد و بر درخت پیچد و بالا رود مانند کدو و بر زمین پهن شود چون هندوانه و خربزه و امثال آن. (انجمن آرا) (آنندراج). درختی است که ساق ندارد و بر زمین پهن شود مانند بیارۀ خربزه و هندوانه و یا به چوب و درخت بالا رود همچو کدو و عشقه و امثال آن. (برهان). رجوع به جهانگیری و مؤیدالفضلا و رشیدی شود
دسته ای از مردم که از یک نژاد یا یک قبیله باشند، دودمان، خاندان، طایفه، دسته، گروه، فرقه، نژاد چیزی که به رنگ زغال یا خاکستر باشد، سیه فام، دارای رنگ تند، غلیظ مثلاً قرمز تیره، تاریک، برای مثال صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تیره چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری - ۳۶۳ حاشیه) کنایه از ناپاک، برای مثال هر آن کس که او راه یزدان بجست / به آب خرد جان تیره بشست (فردوسی - ۷/۱۰۰) مهره تیرۀ پشت: در علم زیست شناسی ستون فقرات
دسته ای از مردم که از یک نژاد یا یک قبیله باشند، دودمان، خاندان، طایفه، دسته، گروه، فرقه، نژاد چیزی که به رنگ زغال یا خاکستر باشد، سیه فام، دارای رنگ تند، غلیظ مثلاً قرمز تیره، تاریک، برای مِثال صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تیره چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری - ۳۶۳ حاشیه) کنایه از ناپاک، برای مِثال هر آن کس که او راه یزدان بجست / به آب خِرد جان تیره بشست (فردوسی - ۷/۱۰۰) مُهره تیرۀ پشت: در علم زیست شناسی ستون فقرات
افشره و آبی که از میوه می گیرند، آب انگور یا توت که آن را می جوشانند تا غلیظ شود شیرۀ پرورده: در علم زیست شناسی شیره ای که در برگ های گیاه پرورش می یابد و به قسمت های مختلف گیاه می رود شیرۀ تریاک: ماده ای که از جوشاندن سوختۀ تریاک درست می کنند شیرۀ خام: در علم زیست شناسی شیره ای که از ریشۀ گیاه به ساقه و برگ ها می رود شیرۀ معده: در علم زیست شناسی مایعی که از غده های معده ترشح می شود و هضم غذا را آسان می کند
افشره و آبی که از میوه می گیرند، آب انگور یا توت که آن را می جوشانند تا غلیظ شود شیرۀ پرورده: در علم زیست شناسی شیره ای که در برگ های گیاه پرورش می یابد و به قسمت های مختلف گیاه می رود شیرۀ تریاک: ماده ای که از جوشاندن سوختۀ تریاک درست می کنند شیرۀ خام: در علم زیست شناسی شیره ای که از ریشۀ گیاه به ساقه و برگ ها می رود شیرۀ معده: در علم زیست شناسی مایعی که از غده های معده ترشح می شود و هضم غذا را آسان می کند
مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
ویژگی حالت چشم هنگام بادقت نگاه کردن به یک چیز، در علم زیست شناسی خیری کنایه از با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی، باسرگشتگی، باحیرت، برای مثال ملک در سخن گفتنش خیره ماند / سر دست فرماندهی برفشاند (سعدی۱ - ۴۹) خیره کننده، بی سبب، به بیهودگی، برای مثال هر که تواند که فرشته شود / خیره چرا باشد دیو و ستور (انوری - ۶۵۴) کنایه از بی پروا، گستاخ، سرکش، بی شرم، برای مثال همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی پوی آمدند (فردوسی - ۱/۲۲۳) خیره شدن: از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن، حیران و متحیر شدن خیره کردن (ساختن): حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن
ویژگی حالت چشم هنگام بادقت نگاه کردن به یک چیز، در علم زیست شناسی خِیری کنایه از با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی، باسرگشتگی، باحیرت، برای مِثال ملک در سخن گفتنش خیره ماند / سر دست فرماندهی برفشاند (سعدی۱ - ۴۹) خیره کننده، بی سبب، به بیهودگی، برای مِثال هر که تواند که فرشته شود / خیره چرا باشد دیو و ستور (انوری - ۶۵۴) کنایه از بی پروا، گستاخ، سرکش، بی شرم، برای مِثال همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی پوی آمدند (فردوسی - ۱/۲۲۳) خیره شدن: از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن، حیران و متحیر شدن خیره کردن (ساختن): حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن
شبیه، پسوند متصل به واژه به معنای نظیر مثلاً سنگواره، برای تبدیل صفت به اسم به کار می رود مثلاً گوشواره، دستواره، گاهواره، مشتواره، بار، کرت، مرتبه، نوبت، برای مثال گل دگرره به گلستان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی - ۴۹۷)
شبیه، پسوند متصل به واژه به معنای نظیر مثلاً سنگواره، برای تبدیل صفت به اسم به کار می رود مثلاً گوشواره، دستواره، گاهواره، مشتواره، بار، کرت، مرتبه، نوبت، برای مِثال گُل دگرره به گُلْسِتان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی - ۴۹۷)
گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود زیرۀ رومی: در علم زیست شناسی کراویا
گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود زیرۀ رومی: در علم زیست شناسی کراویا
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 47 هزارگزی شمال خاوری شادگان و کنار راه اتومبیل رو خلف آباد به شادگان. این دهکده در دشت واقع و گرمسیری و مالاریایی است. 150تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه جراحی. محصول آنجاغلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ عساکره هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 47 هزارگزی شمال خاوری شادگان و کنار راه اتومبیل رو خلف آباد به شادگان. این دهکده در دشت واقع و گرمسیری و مالاریایی است. 150تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه جراحی. محصول آنجاغلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ عساکره هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در شمال و باختر بخش بندر معشور واقع شده است. محصول عمده آن غلات و لبنیات است. این دهستان از 12 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان سویره است. قرای مهم این دهستان: قریۀ خزینه میباشد که در حدود 400 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در شمال و باختر بخش بندر معشور واقع شده است. محصول عمده آن غلات و لبنیات است. این دهستان از 12 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان سویره است. قرای مهم این دهستان: قریۀ خزینه میباشد که در حدود 400 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دوال و تسمه ای که بدان قمار بازند. (ناظم الاطباء) (ازآنندراج) (از فرهنگ اوبهی) (از برهان) : شاه غزنین چو نزد او بگذشت چون دویره به گردش اندر گشت. عنصری (از اسدی)
دوال و تسمه ای که بدان قمار بازند. (ناظم الاطباء) (ازآنندراج) (از فرهنگ اوبهی) (از برهان) : شاه غزنین چو نزد او بگذشت چون دویره به گردش اندر گشت. عنصری (از اسدی)
گیاهی است که دارای ساقه های سبز، و گلهای کوچک و سفید و تخم آن ریز و معطر و برای خوشبو ساختن بعضی خوراکها مانند اتش و پلو بکار می رود، زیره کرمان معروفتر می باشد
گیاهی است که دارای ساقه های سبز، و گلهای کوچک و سفید و تخم آن ریز و معطر و برای خوشبو ساختن بعضی خوراکها مانند اتش و پلو بکار می رود، زیره کرمان معروفتر می باشد