جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نیره

نیره

نیره
نیره در فارسی مونث نیر شید بخش و نامی برای زنان مونث نیر، نامی است از نامهای زنان
فرهنگ لغت هوشیار

نیره

نیره
تأنیث نیر است. (از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به نَیِّر شود، ظاهر و آشکاری که بر احدی مخفی نیست. (از متن اللغه). یک ضرب ویک زخم از تیر که بر کسی پوشیده نباشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
نیره. تأنیث نیر است. رجوع به نَیِّر و نَیِّرَه شود
لغت نامه دهخدا

نیره

نیره
ظروف سفالین که در آن دوغ را جهت مسکه برآوردن می زنند. (ناظم الاطباء). نهره، چوبی که بدان مسکه برمی آورند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 405 شود
لغت نامه دهخدا

نیره

نیره
جمع نار است. رجوع به نار شود، از ادوات بافندگی است. (از متن اللغه). رجوع به نیر شود، یوغ. (از متن اللغه). رجوع به نیر شود
لغت نامه دهخدا

زیره

زیره
گیاهی است که دارای ساقه های سبز، و گلهای کوچک و سفید و تخم آن ریز و معطر و برای خوشبو ساختن بعضی خوراکها مانند اتش و پلو بکار می رود، زیره کرمان معروفتر می باشد
فرهنگ لغت هوشیار