جدول جو
جدول جو

معنی خیره

خیره
ویژگی حالت چشم هنگام بادقت نگاه کردن به یک چیز، در علم زیست شناسی خیری
کنایه از با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی، باسرگشتگی، باحیرت، برای مثال ملک در سخن گفتنش خیره ماند / سر دست فرماندهی برفشاند (سعدی۱ - ۴۹)
خیره کننده، بی سبب، به بیهودگی، برای مثال هر که تواند که فرشته شود / خیره چرا باشد دیو و ستور (انوری - ۶۵۴)
کنایه از بی پروا، گستاخ، سرکش، بی شرم، برای مثال همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی پوی آمدند (فردوسی - ۱/۲۲۳)
خیره شدن: از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن، حیران و متحیر شدن
خیره کردن (ساختن): حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن
تصویری از خیره
تصویر خیره
فرهنگ فارسی عمید