کلمه تعجب است. گویند: ویک و وی لزید، و به معنی حقاً آید و به همین معنی است آیۀ: ویکأنه لایفلح الکافرون. (قرآن 82/28). و بر ’کأن’ مخففه و مشدده داخل شود. (منتهی الارب) (آنندراج) ، کنایه است از ویل. و قوله تعالی: ویکأن اﷲ یبسط الرزق. (قرآن 82/28). سیبویه از خلیل روایت کند که آن مفعول است از کان و گویند معنای آن معنای ’اء لم تر’ است و گویند ویلک است که لام حذف شده و فراء حکایت کرده است و گفته اند به معنی اعلم است. (منتهی الارب) (آنندراج)
کلمه تعجب است. گویند: ویک و وی لزید، و به معنی حقاً آید و به همین معنی است آیۀ: وَیْکأنه لایفلح الکافرون. (قرآن 82/28). و بر ’کأن’ مخففه و مشدده داخل شود. (منتهی الارب) (آنندراج) ، کنایه است از ویل. و قوله تعالی: ویکأن اﷲ یبسط الرزق. (قرآن 82/28). سیبویه از خلیل روایت کند که آن مفعول است از کان و گویند معنای آن معنای ’اء لم تر’ است و گویند ویلک است که لام حذف شده و فراء حکایت کرده است و گفته اند به معنی اعلم است. (منتهی الارب) (آنندراج)
ضمیر منفصل مفرد مغایب (سوم شخص) به جای او (اوی) که در نثر امروز مرجع آن شخص و ذوی العقول است ولی قدما اکثر مرجع آن را اشیاء هم می آوردند. (یادداشت مرحوم دهخدا). او، چنانکه گویند: وی را میگویم. (برهان) : کنون آمد از کار وی آگهی که تازه شد آن فر شاهنشهی. فردوسی. که رستم دلیر است و پهلونژاد مبادا که رزم وی آردبه یاد. فردوسی. سرایی است بر وی گشاده دو در یکی آمدن را شدن زآن به در. اسدی. خسک شود مژه در دیدگان حاسد او در آن زمان که به وی بنگرد به چشم حسد. سوزنی
ضمیر منفصل مفرد مغایب (سوم شخص) به جای او (اوی) که در نثر امروز مرجع آن شخص و ذوی العقول است ولی قدما اکثر مرجع آن را اشیاء هم می آوردند. (یادداشت مرحوم دهخدا). او، چنانکه گویند: وی را میگویم. (برهان) : کنون آمد از کار وی آگهی که تازه شد آن فر شاهنشهی. فردوسی. که رستم دلیر است و پهلونژاد مبادا که رزم وی آردبه یاد. فردوسی. سرایی است بر وی گشاده دو در یکی آمدن را شدن زآن به در. اسدی. خسک شود مژه در دیدگان حاسد او در آن زمان که به وی بنگرد به چشم حسد. سوزنی
ده کوچکی است از دهستان انگهران کهنوج شهرستان جیرفت در 245 کیلومتری جنوب کهنوج و چهارکیلومتری خاور راه مالرو انگهران به میناب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان انگهران کهنوج شهرستان جیرفت در 245 کیلومتری جنوب کهنوج و چهارکیلومتری خاور راه مالرو انگهران به میناب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مخفف ویه. صورت دیگر اویه: نفطوی، نفطویه. سیبوی، سیبویه: با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی با نکتۀ مغنی و با دانش مطیع با خاطر مبرد و اغراق نفطوی. منوچهری
مخفف وَیه. صورت دیگر اویه: نفطوی، نفطویه. سیبوی، سیبویه: با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی با نکتۀ مغنی و با دانش مطیع با خاطر مبرد و اغراق نفطوی. منوچهری