ده کوچکی است از دهستان انگهران کهنوج شهرستان جیرفت در 245 کیلومتری جنوب کهنوج و چهارکیلومتری خاور راه مالرو انگهران به میناب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ضمیر منفصل مفرد مغایب (سوم شخص) به جای او (اوی) که در نثر امروز مرجع آن شخص و ذوی العقول است ولی قدما اکثر مرجع آن را اشیاء هم می آوردند. (یادداشت مرحوم دهخدا). او، چنانکه گویند: وی را میگویم. (برهان) : کنون آمد از کار وی آگهی که تازه شد آن فر شاهنشهی. فردوسی. که رستم دلیر است و پهلونژاد مبادا که رزم وی آردبه یاد. فردوسی. سرایی است بر وی گشاده دو در یکی آمدن را شدن زآن به در. اسدی. خسک شود مژه در دیدگان حاسد او در آن زمان که به وی بنگرد به چشم حسد. سوزنی
مخفف وَیه. صورت دیگر اویه: نفطوی، نفطویه. سیبوی، سیبویه: با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی با نکتۀ مغنی و با دانش مطیع با خاطر مبرد و اغراق نفطوی. منوچهری