- ولکن
- لکن، ولی، اما، لیکن، ولیکن، ولیک، لیک
برای مثال لنگ ولیکن نه سست زرد ولکن نه زشت / گنگ و نگردد خموش ضخم و نباشد گران (مسعودسعد - ۳۴۰)
معنی ولکن - جستجوی لغت در جدول جو
- ولکن
- ولی ولیک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر دیوار را گویند
کند زبان، تک زبان
سر دیوار، کنگرۀ دیوار، منجنیق
کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد، کندزبان
وا کننده باز کننده. یا در واکن. ابزاری که در قوطی و بطری و مانند آنرا باز کند. یا در بطری واکن
فرانسوی آتشفشان
ول کننده رهاکننده، دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنباله کاری را رها نکردن
قوباء
ولکن ولی از این روی ولی ولیک
ولی، اما، لیکن، ولیکن، ولیک، لیک
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، کومار، کورچ، کویچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
ولیک، ولیکن، ولکن، ولی، اما، لیک، حرفیست که برای تدارک چیزی آرند
وکون:، جمع وکن، لانه ها آشیانه ها آشیانه لانه نشیم آشیانه مرغ جمع وکن جمع وکنه جمع وکن جمع وکنه: (لرز لرزانده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر وکن) (ناصر خسرو)
وکنت - برای مثال چون دعای دولتش خواند خطیب / مرغکان آمین کنند اندر وکن (قاآنی - ۶۱۳)
هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد