جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وکن

وکن

وکن
وکون:، جمع وکن، لانه ها آشیانه ها آشیانه لانه نشیم آشیانه مرغ جمع وکن جمع وکنه جمع وکن جمع وکنه: (لرز لرزانده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر وکن) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

وکن

وکن
وکنت - برای مثال چون دعای دولتش خواند خطیب / مرغکان آمین کنند اندر وکن (قاآنی - ۶۱۳)
وکن
فرهنگ فارسی عمید

وکن

وکن
جَمعِ واژۀ وُکنه، به معنی آشیانۀ مرغ. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وکنه شود:
لرزلرزنده غضنفر در عرین
ترس ترسنده عقاب اندر وکن.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

وکن

وکن
جَمعِ واژۀ وَکْن و آن آشیانۀ مرغ است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به وَکن شود
لغت نامه دهخدا

وکن

وکن
آشیانۀ مرغ. (منتهی الارب) (آنندراج). آشیانۀ پرنده در کوه یا دیوار. (اقرب الموارد). ج، اَوْکُن، وُکْن، وُکون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). عن الاصمعی: الوکن مأوی الطائر فی غیر عش و الوکر ما کان فی عش. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بکن

بکن
آنکه از مردم حیله های مختلف پول و مال استخراج کند. کسی که دیگران را استثمار کند. کسی که کثیر الجماع باشد آنکه بسیار جماع کند
فرهنگ لغت هوشیار