جدول جو
جدول جو

معنی ولوله - جستجوی لغت در جدول جو

ولوله
سر و صدای بسیار، شلوغی، فتنه، آشوب مثلاً در شهر ولوله ای به پا شده بود، بحث و سخن پیرامون چیزی، شایعه، ترس و وحشت
تصویری از ولوله
تصویر ولوله
فرهنگ فارسی عمید
ولوله
ولوله در فارسی غوغا، آشوب بانگ کردن فریاد کردن، بانگ و فریاد شور و غوغا سر و صدا: حمحمه جیاد و قعقعه سلاح و ولوله اجناد، آشوب یا ولوله تفنگ. صدای تفنگ. یا ولو لوه کوس. غریو کوس
فرهنگ لغت هوشیار
ولوله
((وَ وَ لِ))
جوش و خروش، شور و غوغا، بانگ و فریاد کردن
تصویری از ولوله
تصویر ولوله
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلوله
تصویر گلوله
ساچمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گلوله
تصویر گلوله
هر چیز گرد و به هم پیچیده مثلاً گلولۀ نخ، گلولۀ پنبه، در امور نظامی جسم مخروطی شکل فلزی که با سلاح گرم شلیک می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلوله
تصویر غلوله
گلوله ترکی گروهه گلوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلوله
تصویر قلوله
ترکی ک گروهه
فرهنگ لغت هوشیار
مهره، پاره ای از سرب یا دیگر فلز گرد کرده که در سلاح های گرم بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولویه
تصویر ولویه
مونث ولوی: (سلسله ولویه علویهء)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوله
تصویر گلوله
((گُ لِ))
هرچیز گرد و گلوله مانند، فشنگ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح های گرم به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلوله
تصویر غلوله
گلوله، هر چیز گرد و به هم پیچیده مثلاً گلولهٴ نخ، گلولهٴ پنبه، در امور نظامی جسم مخروطی شکل فلزی که با سلاح گرم شلیک می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوله
تصویر لوله
استوانۀ دراز فلزی توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه می شود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار می رود، هر چیز دراز و استوانه شکل که میان آن خالی باشد مثلاً لولۀ قلیان
فرهنگ فارسی عمید
مجرای استوانه ای شکل، آنچه که مدور و دراز و میان خالی باشد و گاه میان پر، هر چیز میان کاواک دراز که گذرانیدن مایعی را بکار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوله
تصویر لوله
((لِ))
هرچیز میان تهی دراز و استوانه ای شکل
فرهنگ فارسی معین
شوراندن آشوب برپا کردن به غوغا انگیختن ایجادشور وغوغاو سر و صدا جار و جنجال، آشوب بر پا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولوله افتادن
تصویر ولوله افتادن
آشوبیدن شوریدن بصدا در آمدن و شوریدن (جمعیت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولوله انداختن
تصویر ولوله انداختن
ایجاد شور و غوغا و سر و صدا و جار و جنجال، آشوب به پا کردن
فرهنگ فارسی معین