معنی ولوله انداختن - فرهنگ فارسی معین
معنی ولوله انداختن
ولوله انداختن
ایجاد شور و غوغا و سر و صدا و جار و جنجال، آشوب به پا کردن
تصویر ولوله انداختن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ولوله انداختن
ولوله انداختن
ولوله انداختن
شوراندن آشوب برپا کردن به غوغا انگیختن ایجادشور وغوغاو سر و صدا جار و جنجال، آشوب بر پا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غلغله انداختن
غلغله انداختن
شور و غوغا انداختن فریاد و هیاهوی برآوردن، آشوب بر پا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غلغله انداختن
غلغله انداختن
غلغله افکندن. شور و غوغا افکندن. فریاد و هایهوی برآوردن. بانگ و آواز برآوردن: عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز. حافظ. رجوع به غلغله افکندن و غلغل افکندن شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.