- وقنه
- آشیانه نشیم
معنی وقنه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اماله
واقعه، حادثه، کارزار، جنگ
فاصلۀ زمانی کوتاه، درنگ، ایست، کنایه از نقصان، رکود
داروی مایعی که از طریق مقعد داخل روده ها می کنند، اماله
رنج، گرسنگی
گونه رخ بخشی از چهره آدمی در دو پهلو بالای دماغ و زیر دو چشم که بر آن در مردان موی یا ریش نمی روید و بالای لپ است. فارسی گویان آن را برابر رخسار به کار می برند که در پارسی با چهره برابر است
گل لیز
چرت خواب کوتاه
وزنه در فارسی سنگ سنگه سنگی یا فلزی که بدان چیزی را در ترازو می سنجند سنگ، ظرف بلوری درجه داری که مایعات را درآن می سنجند
وقیه در فارسی بنگرید به اقیه
وقفه در فارسی درنگ ایست، رستی (تعطیل)، دمان (فرصت) توقف ایست: (چو یوسف شربتی در دلو خورده چو یونس شربتی در حوت کرده) (گنجینه گنجوی)، توقف درحرفی از کلمه، فراغت فرصت، توقف بین دومقام (ابن العربی) علت وقفه آن است که سالک حقوق مقامی را که از آن بیرون آمده ادا نکرده و هنوز مستحق دخول در مقام بالاتر نیست بنابراین بین دو مقام سر گردان است، تعطیل. یا ایجاد وقفه کردن، تعطیل کردن، یا وقفه حاصل شدن (پیدا شدن)، موقتا تعطیل شدن
وقعت و وقعه در فارسی پیکار کارزار
آواز، جنبش، آک (عیب)
وقبه در فارسی گودی چالگی، روزنه مغاکی در کوه باندازه یک قامت که آب در آن گرد آید، روز نی بزرگ که پرتو آفتاب از آن آید، یکی از اجزای دوات (قملمدان) و جایی است که حق را در آن میگذارند چوبه
کنب شاهدانه
واگرنه و اگرنه
وکنه در فارسی آشیانه نشیم آشیانه مرغ جمع وکنات وکن
((وَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
سنگ ترازو، صفحه های گرد و گوی های فلزی در ورزش های وزنه برداری و پرتاب وزنه، شخص دارای نفوذ و قدرت، وزنه سیاسی، وزنه اقتصادی
((وَ بَ یا بِ))
فرهنگ فارسی معین
مغاکی در کوه به اندازه یک قامت که آب در آن گرد آید، روزنی بزرگ که پرتو آفتاب از آن آید، یکی از اجزای دوات قلمدان
سنگ ترازو، گلولۀ بزرگ فلزی که ورزشکاران در ورزش وزنه پرانی یا وزنه برداری به کار می برند، کنایه از آنکه نفوذ و قدرت دارد
Interruption
interrupção
interrupción
przerwanie
прерывание
переривання
onderbreking
Unterbrechung
interruption