جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وجنه

وجنه

وجنه
گونه رخ بخشی از چهره آدمی در دو پهلو بالای دماغ و زیر دو چشم که بر آن در مردان موی یا ریش نمی روید و بالای لپ است. فارسی گویان آن را برابر رخسار به کار می برند که در پارسی با چهره برابر است
فرهنگ لغت هوشیار

وجنه

وجنه
و همچنین اُجنَه. رخساره یا تندی رخسار. (منتهی الارب). و در آن پنج لغت آمده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). افراز رخ. (مهذب الاسماء). برآمدگی از دوگونۀ رخسار. (اقرب الموارد). جزء برآمده از رخسار و به اصطلاح تشریح، آن استخوان از استخوانهای صورت که در زیر چشم واقع شده و برآمدگی رخسار از وی میباشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اجنه

اجنه
جمع جنین، زه ها (جنین زه) رمن نادرست از جنی رمن درست جنه است پریان در عربی، جمع جنین و در تداول فارسی زبانان بغلط، جمع جن است و معنی پریان از آن اراده میشود. توضیح (جن) خود اسم جمع و مفرد آن جنی بزیادت یاء مشدد است
فرهنگ لغت هوشیار

جونه

جونه
تپنگو تپنگوی چرمین (سله عطاران که چرم بر آن کشیده باشند)
جونه
فرهنگ لغت هوشیار

وجوه

وجوه
وجه ها، طریقه ها، روش ها، پول ها، علت ها، سبب ها، روی ها، چهره ها، امکان ها، توان ها، صفحه ها، وجودها، ذات ها، جمعِ واژۀ وجه
وجوه اعیان: اشراف، بزرگان
وجوه
فرهنگ فارسی عمید

لجنه

لجنه
انجمن گروه مردم که برای کاری فراهم آیند و بدان رضا دهند انجمن
لجنه
فرهنگ لغت هوشیار