- وفود
- وافد، وارد شدن، رسیدن، آنان که به جایی پیغام می برند، رسولان
معنی وفود - جستجوی لغت در جدول جو
- وفود
- فرستادگی، پیام آوری، جمع وافد، در آیندگان
- وفود ((وُ))
- رسالت، پیام آوری، جمع وافد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فراوانی، فراوان
اندر رفت، راهیابی، درون روی، درون شد
هستی، فرتاش
سیخ بابزن
بسیار مهربان، دوستدار
ویژگی زنی که بسیار می زاید، بسیار زاینده
به جایی درآمدن، داخل شدن، شروع شدن، به آبشخور وارد شدن
آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پوک، مرخ، پرهازه، آفروزه، حطب، وقید، پده، آتش افروز، فروزینه، شیاع، پیفه، افروزه، آتش برگ، پد، هود
هستی، خلاف عدم
وحوده: تنها ماندن، یکتا ماندن
سوختنی سوختنی سوخت، فروزینه آتشگیر گیرانه آنچه بدان آتش افروزند از هیزم باریک وگیاه خشک فروزینه آتشگیر گیرانه. افروخته شدن (آتش)
رسیدن در آمد
بسیاری فراونی وسناد وسناذ امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد (رودکی) فر هستی بسیارشدن فروان گردیدن، بسیاری فراوانی: (دیگر آنکه اگر صاحب طرفی از همسایگان مملکت بکمال حکم و وفور کم آزاری این خسرو انو شیروان معدلت مغرورشود) یابحد وفور. فراوان بسیار
دوست، محبوب، دوستدار، بسیار با محبت
زاینده بسیار زای بسیار زاینده (زن یا جانور)
بسیاری، فراوانی
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر کشیدن، تلهّب، اشتعال، اضطرام، شعله زدن، توقّد، التهاب، گر زدن، ضرام
یافتن، دریافتن، مقابل عدم، هستی، جسم و بدن، کائنات، عالم هستی، شخص، فرد
وجود ذهنی: مقابل وجود عینی، وجود شیء در ذهن
وجود ذهنی: مقابل وجود عینی، وجود شیء در ذهن
Admission, Entrance
Existence
admissão, entrada
existência
admisión, entrada
existencia