جدول جو
جدول جو

معنی ورپریده - جستجوی لغت در جدول جو

ورپریده
((وَ پَ دِ))
دچار مرگ ناگهانی شده، نوعی نفرین که مادرها به هنگام خشم به فرزندان خود می گویند
تصویری از ورپریده
تصویر ورپریده
فرهنگ فارسی معین
ورپریده
ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانی شده. در خطاب به کودکی که همه را آزار می دهد یا نفرینی دربارۀ فرد جوان به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورپریدن
تصویر ورپریدن
به مرگ ناگهانی از دنیا رفتن، جوان مرگ شدن، بیشتر دربارۀ کودکان استعمال می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورپریدن
تصویر ورپریدن
جوان و سالم مردن، بطور نا منتظره مردن
فرهنگ لغت هوشیار
دچار مرگ ناگهانی شده، نوعی دشنام و نفرین است که بیشتر زنان و مادران بکودکان خود دهند و آرزوی مرگ ناگهانی ایشانرا (البته بزبان) کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورپریدن
تصویر ورپریدن
((~. پَ دَ))
دچار مرگ ناگهانی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروریده
تصویر پروریده
پرورده
فرهنگ لغت هوشیار
آماده چالاک، کسی که در کارها تجربه دارد و امور را بچستی و چالاکی انجام دهد، کارپرداز پیشکار: (چون فردوسی شاهنامه تمام کرد نساخ او علی دیلم بود و را وی ابودلف و وشکرده حیی قتیبه که عامل طوس بود و بجای فردوسی ایادی داشت)
فرهنگ لغت هوشیار
دچار مرگ ناگهانی شدن بطور نا منتظرمردن، توضیح این مصدر بیشتر درباه کودکان و گاه درباره جوانان جوانمرگ شده استعمال میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروریده
تصویر پروریده
((پَ وَ د ِ))
پرورش یافته، چیزی را در عسل یا شکر یا مانند آن پختن، پرورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرپرزده
تصویر پرپرزده
ورپریده، ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانی شده. در خطاب به کودکی که همه را آزار می دهد یا نفرینی دربارۀ فرد جوان به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درپرده
تصویر درپرده
پوشیده و پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورزیده
تصویر ورزیده
ورزش کرده، نیرومند، حاصل کرده و به دست آورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورزیده
تصویر ورزیده
کارکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورزیده
تصویر ورزیده
کارآزموده، با تجربه، نیرومند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریده
تصویر پریده
پرواز کرده، تبخیرشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریده
تصویر پریده
پروازکرده، به هوارفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریده
تصویر پریده
((پَ دِ))
پرواز کرده، بخار شده، نابود شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریده
تصویر پریده
پر شده، انباشته
فرهنگ فارسی عمید