معنی پرپرزده - فرهنگ فارسی عمید
معنی پرپرزده
- پرپرزده
- ورپریده، ویژگی کودکی که دچار مرگ ناگهانی شده. در خطاب به کودکی که همه را آزار می دهد یا نفرینی دربارۀ فرد جوان به کار می رود
تصویر پرپرزده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرپرزده
پرپر زده
- پرپر زده
- نعت مفعولی از پرپرزدن، نفرینی که زنان کودکان را کنند. ورپریده
لغت نامه دهخدا
پرپر زدن
- پرپر زدن
- بهم کوفتن مرغ بالهای خود را بسرعت (مخصوصا پس ازذبح)، مردن جوانی ناگهان و بدون کسالت مزمن
فرهنگ لغت هوشیار
پرورنده
- پرورنده
- پرورش دهنده پروراننده پروردگار تربیت کننده مربی معلم مودب، جمع پرورندگان
فرهنگ لغت هوشیار