- ورشنگ (پسرانه)
- آفتاب خوشحال (نگارش کردی: وهرشهنگ)
معنی ورشنگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسنگ، سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسنگ، پاهنگ
چوبک زن پاسبان عسس
عجیب و غریب
((شَ))
فرهنگ فارسی معین
چوبک زن، کسی که در شب های ماه رمضان با آواز یا صدای طبل مردم را بیدار می کند، مهتر پاسبان
کسی که در شب های ماه رمضان مردم را با آواز یا صدای طبل بیدار کند، چوبک زن، پاسبان، مهتر پاسبانان
میله یا آلتی که حلاج با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کند
میل آهنی که بوسیله آن دانه پنبه را از پنبه خارج کنند، میل حلاج: (گر بری دست سوی نان دانت در فراخی و گاه نعمت تنگ) (بکنی هر دو چشم خویش از بخل همچو حلاج دانه را به وشنگ) (چها. بدون ذکرنام شاعر)
میل آهنی که به وسیله آن دانه پنبه را از پنبه خارج کنند، میل حلاج