جدول جو
جدول جو

معنی واگذاردن - جستجوی لغت در جدول جو

واگذاردن
واگذار کردن، تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن
ترک کردن، ول کردن
تصویری از واگذاردن
تصویر واگذاردن
فرهنگ فارسی عمید
واگذاردن
تسلیم کردن تفویض کردن، ترک کردن فرو گذار کردن: (... یا فروگذاشت کنم یا واگذارم چیزی را ازآنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام... ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ)، حوله کردن بعهده کسی انداختن: (و کار بخدا واگذارده)
تصویری از واگذاردن
تصویر واگذاردن
فرهنگ لغت هوشیار
واگذاردن
((گُ دَ))
تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن، ترک کردن، واگذاشتن
تصویری از واگذاردن
تصویر واگذاردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاگذاردن
تصویر جاگذاردن
نهادن، قرار دادن، چیزی بجای نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذارده
تصویر واگذارده
تسلیم کرده، ترک کرده، حواله کردنه بعهده کسی انداخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگذاردن
تصویر درگذاردن
عفو کردن، در گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذاشتن
تصویر واگذاشتن
ترک کردن، رها کردن، وانهادن، واهشتن، واهلیدن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن، یله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واگذارنده
تصویر واگذارنده
کسی که چیزی را به دیگری می دهد و در اختیار او می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جا گذاردن
تصویر جا گذاردن
جا گذاشتن، به جا نهادن، قرار دادن، چیزی را در جایی گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واگذاشتن
تصویر واگذاشتن
تسلیم کردن تفویض کردن، ترک کردن بازگذاشتن: (ثابت ساز نزد خاص و عام که امیرالمومنین فرو گذاشت نمی کند مصلحت خلافت را و وا نمی گذارد رعایت آنرا)، بعهده کسی محول کردن، یا واگذاشتن بخدا. حواله بخدا کردن، موقتا آرام شدن ساکن شدن، یا واگذاشتن درد. موقتا آرام شدن، موقتا فاصله دادن در اثنای اجرای کار و امری. یا واگذاشتن بخود. بحال خود رها کردن: (نه تنها زمین را باین صورت بخود وامیگذارند (مردم ابراهیم آباد) خیلی چیزها همین طوراست)
فرهنگ لغت هوشیار
تفویض کننده، ترک کننده، بعهده کسی تحویل کننده محول، کسی که چیزی را می فروشد و بدیگری می دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذار شدن
تصویر واگذار شدن
تسلیم شدن چیزی و امری بکسی، ترک شدن، بعهده کسی محول شده: (حکومت خراسان و سیستان و مازندران در سال 799 به شاهرخ تیموری و اگذار شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذاشتن
تصویر واگذاشتن
((گُ تَ))
تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن، ترک کردن، واگذاردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واگذاری
تصویر واگذاری
تفویض، تسلیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واگشادن
تصویر واگشادن
مجددا گشادن باز گشودن: (عجز فلک را بفلک وانمای عقد جهان را از جهان واگشای) (مخزن الاسرار بنقل دکتر شهابی. نظامی 137)، حل کردن: (تثنه واگشادن و آسان کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذاری
تصویر واگذاری
ترک، تفویض، تسلیم، منتقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذاری
تصویر واگذاری
Abdication, Delegacy, Divestment, Relinquishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
abdicação, delegação, desinvestimento, renúncia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
abdicación, delegación, desinversión, renuncia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
abdykacja, delegacja, wycofanie inwestycji, zrzeczenie się
دیکشنری فارسی به لهستانی
отречение , делегирование , дивестиция , отказ
دیکشنری فارسی به روسی
зречення , делегування , дивестиція , відмова
دیکشنری فارسی به اوکراینی
troonsafstand, delegatie, desinvestering, afstand
دیکشنری فارسی به هلندی
Abdankung, Delegation, Desinvestition, Abtretung
دیکشنری فارسی به آلمانی
abdication, délégation, désinvestissement, renonciation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
abdicazione, delega, disinvestimento, rinuncia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
त्याग , प्रतिनिधित्व , विनिवेश
دیکشنری فارسی به هندی
সিংহাসনত্যাগ , প্রতিনিধিত্ব , সম্পদ বিক্রি , ত্যাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
feragat, delege etme, yatırım geri çekme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
퇴위 , 위임 , 투자 철회 , 포기
دیکشنری فارسی به کره ای
kuachilia, uwakilishi, kuuza mali, kukataa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
退位 , 委托 , 撤资 , 放弃
دیکشنری فارسی به چینی
退位 , 代理 , 投資撤回 , 放棄
دیکشنری فارسی به ژاپنی
התפטרות , ייפוי כוח , השקעה מחדש , וִיתּוּר
دیکشنری فارسی به عبری
pelepasan, delegasi, divestasi, penyerahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی