جدول جو
جدول جو

معنی واگذاشتن

واگذاشتن((گُ تَ))
تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن، ترک کردن، واگذاردن
تصویری از واگذاشتن
تصویر واگذاشتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با واگذاشتن

واگذاشتن

واگذاشتن
ترک کردن، رها کردن، وانَهادَن، واهِشتَن، واهَلیدَن، هَلیدَن، بِدرود گُفتَن، چَپ دادَن، یَلِه کَردَن
واگذاشتن
فرهنگ فارسی عمید

واگذاشتن

واگذاشتن
تسلیم کردن تفویض کردن، ترک کردن بازگذاشتن: (ثابت ساز نزد خاص و عام که امیرالمومنین فرو گذاشت نمی کند مصلحت خلافت را و وا نمی گذارد رعایت آنرا)، بعهده کسی محول کردن، یا واگذاشتن بخدا. حواله بخدا کردن، موقتا آرام شدن ساکن شدن، یا واگذاشتن درد. موقتا آرام شدن، موقتا فاصله دادن در اثنای اجرای کار و امری. یا واگذاشتن بخود. بحال خود رها کردن: (نه تنها زمین را باین صورت بخود وامیگذارند (مردم ابراهیم آباد) خیلی چیزها همین طوراست)
واگذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

واگذاشتن

واگذاشتن
ترک کردن. بازگذاشتن. (ناظم الاطباء). اعطال. (منتهی الارب). رها کردن. یله کردن: ثابت ساز نزد خاص و عام که امیرالمؤمنین فروگذاشت نمی کند مصلحت خلافت را و وانمی گذارد رعایت آن را. (تاریخ بیهقی ص 314).
از منی بودی منی را واگذار
ای ایاز آن پوستین را یاد آر.
مولوی.
، تفویض کردن. (آنندراج). تسلیم کردن. مفوض داشتن. تسلیم کردن به دیگری. احاله کردن. حواله کردن. محول کردن. توکیل کردن.
- واگذاشتن به خدا، سپردن به خدا. حواله به خدا کردن. (ناظم الاطباء). تفویض حق نمودن. (آنندراج).
، ساکن شدن. موقتاً آرام شدن و فاصله دادن. (یادداشت مؤلف).
- واگذاشتن درد، موقتاً آرام شدن وساکن شدن درد.
- واگذاشتن باران، سست شدن باران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

واگذاشته

واگذاشته
تسلیم کرده، ترک کرده، حواله کردنه بعهده کسی انداخته
واگذاشته
فرهنگ لغت هوشیار

واگذاشته

واگذاشته
متروک. رها شده. ول شده، مفوض. تسلیم شده. سپرده شده. تحویل شده
لغت نامه دهخدا

واگذاردن

واگذاردن
واگذار کردن، تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن
ترک کردن، ول کردن
واگذاردن
فرهنگ فارسی عمید

جا گذاشتن

جا گذاشتن
به جا نهادن، قرار دادن، چیزی را در جایی گذاشتن
جا گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید