جدول جو
جدول جو

معنی واچار - جستجوی لغت در جدول جو

واچار
بازار
تصویری از واچار
تصویر واچار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناچار
تصویر ناچار
مجبور، مکلف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وادار
تصویر وادار
مجبور، مکلف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وادار
تصویر وادار
ویژگی آنکه به کاری واداشته شده
وادار کردن: کسی را به کاری برانگیختن، تحریک کردن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاچار
تصویر کاچار
آلات، ادوات، اسباب خانه، ساز و سامان، برای مثال اصل جنبش چرا نگویی چیست / چون نجویی که این چه کاچار است (ناصرخسرو - ۲۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناچار
تصویر ناچار
کنایه از درمانده، بینوا، بیچاره
آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، لاعلاج، خوٰاهی نخوٰاهی، ناگزرد، ناگزیر، خوٰاه ناخوٰاه، چار و ناچار، لاجرم، به ضرورت، کام ناکام، ناکام و کام، لابد، ناگزران، به ناچار، ناگزر، خوٰاه و ناخوٰاه، لامحاله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاچار
تصویر کاچار
آلات و ادوات و مایحتاج خانه را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچار
تصویر ناچار
لاعلاج، مجبور، ناگریز، جبراً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجار
تصویر واجار
بازار سوق: (گفت در این واجار بازار یست که آنرا بازار جوانمردان گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادار
تصویر وادار
برانگیختن، بازداشت، منع، حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاچار
تصویر کاچار
آلات و ادوات، اسباب خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناچار
تصویر ناچار
ناگزیر، بیچاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وادار
تصویر وادار
ناگزیر به انجام کاری یا پذیرش چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واجار
تصویر واجار
واچار، بازار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واجار
تصویر واجار
بازار، سوق
فرهنگ فارسی عمید