جدول جو
جدول جو

معنی کاچار

کاچار
آلات باشد از آن خانه و هر چیز، (لغت فرس اسدی)، آلات هر چیز باشد، (اوبهی)، اسباب خانه را گویند، (جهانگیری)، آلات و ادوات و ضروریات و مایحتاج خانه را گویند از هر چیز که باشد، (برهان) :
اکنون سور است و مردم آید بسیار
کار شگرف است و صحن ساخته کاچار،
نجیبی،
تا میان بسته اند پیش امیر
در تک و تاز کار و کاچارند،
ناصرخسرو،
نگه کن شگفتی بمستان بستان
که هریک چه بازار و کاچار دارد!
ناصرخسرو،
اصل جنبش چرا نگوئی چیست ؟
چون نجوئی که این چه کاچار است ؟
ناصرخسرو،
در طلب آنچه نیاید بدست
زیر و زبر کردی کاچار خویش،
ناصرخسرو،
این دیو هزیمتی است زینجادر
منگر تو بدانکه ساخت کاچاری،
ناصرخسرو (دیوان ص 469)،
و رجوع به کاچال شود
لغت نامه دهخدا