جدول جو
جدول جو

معنی وازگون - جستجوی لغت در جدول جو

وازگون
واژگون، باژگون، سرنگون و باژگون، (ناظم الاطباء)، رجوع به واژگون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادگون
تصویر شادگون
(دخترانه)
شاد و خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازگون
تصویر بازگون
باژگون، واژگون، سرنگون، وارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون،
از کار برکنار شده معزول
واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
فرهنگ فارسی عمید
سرنگون، واژگونه، وارونه، برگشته، (ناظم الاطباء)، واژگون، (آنندراج) (فرهنگ ضیاء) :
بازگون است جمله کار جهان
تا بحدی که ماورای حدست،
بدرالدین چاچی (از فرهنگ ضیاء)،
و رجوع به بازگونه و واژگونه شود، مقابل برنده در قمار، قسمی از کبوتر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
واگن. اطاق چرخدار ساخته از چوب و فلز که بر راه آهن کار می کند. (ازفرهنگ نظام). اطاق نشیمن راه آهن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وارونه، (برهان) (ناظم الاطباء)، برگشته، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، سرنگون، معکوس، مقلوب، (ناظم الاطباء)، واژگونه، (آنندراج)، وارونه، واژون، واژونه، باشگونه، باشگون، مجازاً شوم، نامبارک، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
این قصۀ عجب شنو از بخت واژگون
ما را بکشت یار به انفاس عیسوی،
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازگون
تصویر بازگون
وارونه، واژگونه، برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
وسیله نقلیه ای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیله سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیله الکتریک حرکت کند قطار راه آهن: (هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون) (بهار. 310: 2) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیله نقلیه ای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلمه و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی. واگونی که بوسیله اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است، هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
سرنگون، برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
برگشته، سرنگون، بخت برگشته، شوم، نامبارک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
معکوس، برعکس، ساقط
فرهنگ واژه فارسی سره
پرت، چپه، سرازیر، سرنگون، معکوس، منقلب، نگون، نگونسار، وارون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
انقلبت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
Crashing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
s'écraser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
激しく衝突する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
ٹکرا رہا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
กระแทก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
menghancurkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
התנגשויות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
kugonga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
崩溃的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
batendo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
충돌하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
çarpan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
ধাক্কা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
schiantarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
abstürzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
neerstortend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
руйнуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
рушащийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
rozbijający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
estrellarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
दुर्घटनाग्रस्त
دیکشنری فارسی به هندی