از صحابیان که پسرش ذریح از وی روایت کرده است. (تاج العروس). صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند. جد ابوداود محمد بن الحسن بن الوازع الجمال الوازعی مروزی محدث. (از لباب الانساب) وازع بن عبداﷲالکلاعی از تابعان است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
از صحابیان که پسرش ذریح از وی روایت کرده است. (تاج العروس). صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند. جد ابوداود محمد بن الحسن بن الوازع الجمال الوازعی مروزی محدث. (از لباب الانساب) وازع بن عبداﷲالکلاعی از تابعان است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
بازدارنده. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). مانع. رادع: نه سطوت و صولت مانع آمد و نه شکر و عدت وازع توانست گشت. (جهانگشای جوینی). طایفه ای را قضای آسمانی از صلح وازع و زمره ای را هوای چنگیزخانی از محاربت مانع. (جهانگشای جوینی). در هر خانه بیگانه ای و در هر منزلی مولی نه خوف خالق وازع و نه ملامت و شرم از خلایق رادع. (جهانگشای جوینی) ، زجرکننده. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سگ از آنرو که گرگ را از حشم بازمیدارد. (از اقرب الموارد) (المنجد). سگ بدان جهت که گرگ را ازگوسفند باز دارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کسی که امور سپاه را اداره میکندو بلایا را از آنها دفع میکند. (از منتهی الارب). سالار لشکر مهتمم امورات آن. (منتهی الارب). سرهنگ و سالارلشکر. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آن که در جلو صف می آید و اصلاح آن نموده و پیش و پس میکند. (ناظم الاطباء) ، سلطان. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). پادشاه بازدارنده از محارم او تعالی. (منتهی الارب) ، حاکم. (غیاث اللغات). حاکم که مردم را از محارم بازدارد. (ناظم الاطباء)
بازدارنده. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). مانع. رادع: نه سطوت و صولت مانع آمد و نه شکر و عدت وازع توانست گشت. (جهانگشای جوینی). طایفه ای را قضای آسمانی از صلح وازع و زمره ای را هوای چنگیزخانی از محاربت مانع. (جهانگشای جوینی). در هر خانه بیگانه ای و در هر منزلی مولی نه خوف خالق وازع و نه ملامت و شرم از خلایق رادع. (جهانگشای جوینی) ، زجرکننده. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سگ از آنرو که گرگ را از حشم بازمیدارد. (از اقرب الموارد) (المنجد). سگ بدان جهت که گرگ را ازگوسفند باز دارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کسی که امور سپاه را اداره میکندو بلایا را از آنها دفع میکند. (از منتهی الارب). سالار لشکر مهتمم امورات آن. (منتهی الارب). سرهنگ و سالارلشکر. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آن که در جلو صف می آید و اصلاح آن نموده و پیش و پس میکند. (ناظم الاطباء) ، سلطان. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). پادشاه بازدارنده از محارم او تعالی. (منتهی الارب) ، حاکم. (غیاث اللغات). حاکم که مردم را از محارم بازدارد. (ناظم الاطباء)
نهندۀ چیزی در جائی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سازنده. (ناظم الاطباء). بناکننده، آفریننده. پیداکننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر واضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم. سعدی (مجالس). ، شارع و آنکه در میان مردمان وضع قانون می نهد. (ناظم الاطباء) ، شتر گیاه ترش چرنده. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بی خمار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن آبستن شونده در آخر طهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زن زاینده، حدیث دروغ سازنده. (اقرب الموارد)
نهندۀ چیزی در جائی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سازنده. (ناظم الاطباء). بناکننده، آفریننده. پیداکننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر واضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم. سعدی (مجالس). ، شارع و آنکه در میان مردمان وضع قانون می نهد. (ناظم الاطباء) ، شتر گیاه ترش چرنده. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بی خِمار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن آبستن شونده در آخر طُهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زن زاینده، حدیث دروغ سازنده. (اقرب الموارد)
ابن سلیمان مکنی به ابومسلم و متوفی به سال 489 هجری قمری (مطابق 1096 میلادی) قاضی معره النعمان بود که در زمان خود بر امور آن ناحیه استیلا داشت. این اثیر درباره وی گفته است: وی از لحاظ همت و دانش مرد عصر خویش بود. او در المعره درگذشت. (الاعلام زرکلی) ابن عبدالله معری برادرزادۀ ابوالعلاء بود. (منتهی الارب). قاضی ابومسلم وادع بن عبدالله المعری برادرزادۀ ابوالعلاء مشهور بود. (از تاج العروس) ابن اسود راسی محدث است. (منتهی الارب). صاحب تاج العروس این کلمه را ’وداع بن الاسودالراسبی’ ضبط کرده است واصح بنظر میرسد. رجوع به وادع بن الاسود الراسبی شود
ابن سلیمان مکنی به ابومسلم و متوفی به سال 489 هجری قمری (مطابق 1096 میلادی) قاضی معره النعمان بود که در زمان خود بر امور آن ناحیه استیلا داشت. این اثیر درباره وی گفته است: وی از لحاظ همت و دانش مرد عصر خویش بود. او در المعره درگذشت. (الاعلام زرکلی) ابن عبدالله معری برادرزادۀ ابوالعلاء بود. (منتهی الارب). قاضی ابومسلم وادع بن عبدالله المعری برادرزادۀ ابوالعلاء مشهور بود. (از تاج العروس) ابن اسود راسی محدث است. (منتهی الارب). صاحب تاج العروس این کلمه را ’وداع بن الاسودالراسبی’ ضبط کرده است واصح بنظر میرسد. رجوع به وادع بن الاسود الراسبی شود
شتر آرزومند جای باش و چراگاه، مذکر و مؤنث در وی یکسانست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بعیر نازع و ناقه نازع، که مشتاق وطن و چراگاه خود باشد. (از اقرب الموارد) ، کسی که اشتیاق و آرزوی وطن بر او غلبه کرده باشد. (از معجم متن اللغه). مشتاق یارو دیار. (از اقرب الموارد). مشتاق و آرزومند چیزی. (ناظم الاطباء) ، غریب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (ناظم الاطباء). ج، نزّاع. نزّع. نزعه، شیطان. (ناظم الاطباء) ، برکننده و قطعکننده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نازع قنازع نزاع و دافع قناذع یراع... گردید. (درۀ نادره 116) ، رامی. (معجم متن اللغه). ج، نزعه، النازع من الشاه، گوسپند گشن خواه. (از معجم متن اللغه). ج، نزّع. نزع، النازع من القسی، کمان که به هنگام کشیدن آوایی از آن برآید. التی لها حنین عندالنزع. (از معجم متن اللغه)
شتر آرزومند جای باش و چراگاه، مذکر و مؤنث در وی یکسانست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بعیر نازع و ناقه نازع، که مشتاق وطن و چراگاه خود باشد. (از اقرب الموارد) ، کسی که اشتیاق و آرزوی وطن بر او غلبه کرده باشد. (از معجم متن اللغه). مشتاق یارو دیار. (از اقرب الموارد). مشتاق و آرزومند چیزی. (ناظم الاطباء) ، غریب. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (ناظم الاطباء). ج، نُزّاع. نُزَّع. نَزَعَه، شیطان. (ناظم الاطباء) ، برکننده و قطعکننده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نازع قنازع نزاع و دافع قناذع یراع... گردید. (درۀ نادره 116) ، رامی. (معجم متن اللغه). ج، نزعه، النازع من الشاه، گوسپند گشن خواه. (از معجم متن اللغه). ج، نُزَّع. نُزُع، النازع من القسی، کمان که به هنگام کشیدن آوایی از آن برآید. التی لها حنین عندالنزع. (از معجم متن اللغه)
ابن حبان صحابی است و در صحبت او اختلاف است کذا قال و در اللواحق آرد او واسعبن حبان بن منفذانصاری مدنی مازنی تابعی جلیل و کثیرالرّوایه است، از ابن عمرو ابی سعید و جابر بن عبدالله و عبدالله بن بدربن عاصم روایت کند. (منتهی الارب). و صاحب تاج العروس آرد: واسعبن حبان انصاری در صحبت وی خلاف است. وی و برادرش یحیی بن حبان در جنگ حره کشته شدند. واسع از ابن عمرو بن عباس روایت کرد و پسرش از او روایت دارد. (از تاج العروس). و رجوع به انساب سمعانی ص 152 شود
ابن حبان صحابی است و در صحبت او اختلاف است کذا قال و در اللواحق آرد او واسعبن حبان بن منفذانصاری مدنی مازنی تابعی جلیل و کثیرالرّوایه است، از ابن عمرو ابی سعید و جابر بن عبدالله و عبدالله بن بدربن عاصم روایت کند. (منتهی الارب). و صاحب تاج العروس آرد: واسعبن حبان انصاری در صحبت وی خلاف است. وی و برادرش یحیی بن حبان در جنگ حره کشته شدند. واسع از ابن عمرو بن عباس روایت کرد و پسرش از او روایت دارد. (از تاج العروس). و رجوع به انساب سمعانی ص 152 شود
محمد بن الحسن بن الوازع الجمال الوازعی المروزی مکنی به ابوداود از محدثان است. از ابی عاصم المروزی و جز وی روایت کرده است و محمد بن مخلد الدوری از وی روایت دارد. (لباب الانساب). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد. محمد بن نصر بن حمید بن الوازع البغدادی الوازعی. از عبدالرحمان بن صالح الازدی وجز او حدیث کند. عبدالباقی بن قانع و ابوالقسم الطبرانی و جز آن از وی روایت دارند. (از لباب الانساب) احمد بن یحیی بن غالی بن کثیرالبلخی المعلم معروف به حمدان از نصر بن الاصیغ روایت کند و ابراهیم بن احمد المستملی البلخی از وی روایت دارد. (لباب الانساب)
محمد بن الحسن بن الوازع الجمال الوازعی المروزی مکنی به ابوداود از محدثان است. از ابی عاصم المروزی و جز وی روایت کرده است و محمد بن مخلد الدوری از وی روایت دارد. (لباب الانساب). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد. محمد بن نصر بن حمید بن الوازع البغدادی الوازعی. از عبدالرحمان بن صالح الازدی وجز او حدیث کند. عبدالباقی بن قانع و ابوالقسم الطبرانی و جز آن از وی روایت دارند. (از لباب الانساب) احمد بن یحیی بن غالی بن کثیرالبلخی المعلم معروف به حمدان از نصر بن الاصیغ روایت کند و ابراهیم بن احمد المستملی البلخی از وی روایت دارد. (لباب الانساب)