جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با واضع

واضع

واضع
روستائی در یمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مخلافی است در یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

واضع

واضع
نهندۀ چیزی در جائی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سازنده. (ناظم الاطباء). بناکننده، آفریننده. پیداکننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر
واضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم.
سعدی (مجالس).
، شارع و آنکه در میان مردمان وضع قانون می نهد. (ناظم الاطباء) ، شتر گیاه ترش چرنده. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بی خِمار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن آبستن شونده در آخر طُهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زن زاینده، حدیث دروغ سازنده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

بواضع

بواضع
جمع باضعه، رمه های بزرگ، از گله باز ماندگان، شکستگیهای
بواضع
فرهنگ لغت هوشیار