- واخیدن
- پنبه را از پنبه دانه جدا کردن، پنبه زدن
معنی واخیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- واخیدن
- از هم جدا کردن، پشم و پنبه را از هم جدا کردن پنبه زدن حلاجی کردن: (تنفیش واخیدن پشم و پنبه و موی)، براق، جستن مرغ بمنقار پرهای خود را
- واخیدن ((دَ))
- از هم جدا کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از هم جدا کردن چیزی، پراکنده کردن
بالیدن، نمو کردن، فخر کردن
ویژگی پشم یا پنبۀ حلاجی شده
برچیدن، دوباره چیدن، جمع کردن
چیدن و برکندن، ازهم جدا کردن
پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فلخودن، حلاجت، فلخمیدن، بخیدن، فرخمیدن، حلّاجی
پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فلخودن، حلاجت، فلخمیدن، بخیدن، فرخمیدن، حلّاجی
نموکردن رشد کردن، فخرکردن مباهات کردن
جمع کردن، برچیدن
دوباره دیدن باز دیدن، تجدید نظر کردن، باز دید کردن: (گشودم سرسری بر روی دنیا چشم زین غافل که دینهای رسمی در عقب وا دیدنی دارد)، سرکشی کردن بازرسی کردن، بدقت نگریستن، تحقیق کردن دقت کردن (غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل، شاید که چو وا بینی خیر تو درین باشد) (حافظ)، اعتنا کردن: (صبح و شام آمده گلگونه وش و غالیه فام رو که مردان بدین رنگ زنان وا بینند) (خاقانی) یا وادیدن چیزی از چیزی. تشخیص دادن آن: (چون که تو ینظر بنور الله بدی نیکویی را وا ندیدی از بدی) (مثنوی)
از هم جدا کرده، منقوش شده، زده، محلوج
بجایی در شدن، یا بهم (در هم) واخزیدن، بهم چسبیدن
فرو دادن بلع کردن بلعیدن
ازهم جدا کردن چیزی، پراکنده کردن، نظر به چیزی انداختن و دیده ور شدن
افتخار کردن، رشد کردن
ادعا کردن، دعوی کردن، مدعی شدن، ادعا
درخشیدن، افشاندن
نمو کردن نشو و نما کردن رشد کردن، فخر کردن مباهات کردن
ایستادن
لازم بودن واجب بودن ضرور بودن
حمله کردن
ابدالاباد
ر (بارید بارد خواهد بارید ببار بارنده باران باریده بارش باراندن بارانیدن) فرود آمدن باران برف تگرگ و مانند آن
نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
کسی یا جانوری را بدویدن وا داشتن اسب را بتاخت در آوردن، بیرون کردن
فرستادن ارسال، جاری ساختن، رایج کردن
جایز دانستن، پسندیده و مطلوب داشتن
زاییده شدن تولد یافتن، بچه آوردن تولید مثل کردن
بار نهادن، فارغ شدن
زاری کردن نالیدن
بنا کردن، پی افکندن
در خور سابیدن ساییدنی