معنی داخیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی داخیدن
- داخیدن
- ازهم جدا کردن چیزی، پراکنده کردن، نظر به چیزی انداختن و دیده ور شدن
تصویر داخیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با داخیدن
داخیدن
- داخیدن
- از هم جدا کردن. (برهان). پشم و پنبه از هم جدا کردن. پراکنده کردن. (انجمن آرا) ، نظر بر چیزی افکندن. دیده ور شدن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
دامیدن
- دامیدن
- بالا رفتن، بر بالا رفتن، بر زبر چیزی شدن، بر باد دادن خرمن که کاه از دانه جدا شود، باد دان، دانه پاشیدن و تخم افشاندن
فرهنگ فارسی عمید