معنی داویدن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با داویدن
ساویدن
- ساویدن
- (سایید ساید خواهد سایید بسا (ی) ساینده ساییده سایش) سودن نرم کردن، بهم مالیدن، سوهان کردن، زدودن صیقل کردن، اره کردن، فرسودن، اندودن مالیدن، گداختن، لمس کردن، تلاقی کردن
فرهنگ لغت هوشیار