چخیدن. (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ستیزه کردن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). و این تبدیل چخیدن است. (آنندراج). رجوع به چخیدن و نیز رجوع به چغیدن شود، کوشیدن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، لغزیدن را گویند و آنرا تنکوخیدن نیز گفته اند. (جهانگیری). لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد خواه انسان و خواه حیوان دیگر. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). لغزیدن. (غیاث اللغات). لیز خوردن. (یادداشت مؤلف). سر خوردن. از پیش بدر رفتن و با پشت بزمین خوردن. سریدن. شخشیدن. تزلق. در سطحی لغزان بدر رفتن پای و افتادن. رجوع به لیز خوردن و لغزیدن شود
چخیدن. (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ستیزه کردن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). و این تبدیل چخیدن است. (آنندراج). رجوع به چخیدن و نیز رجوع به چغیدن شود، کوشیدن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، لغزیدن را گویند و آنرا تنکوخیدن نیز گفته اند. (جهانگیری). لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد خواه انسان و خواه حیوان دیگر. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). لغزیدن. (غیاث اللغات). لیز خوردن. (یادداشت مؤلف). سر خوردن. از پیش بدر رفتن و با پشت بزمین خوردن. سریدن. شخشیدن. تزلق. در سطحی لغزان بدر رفتن پای و افتادن. رجوع به لیز خوردن و لغزیدن شود
شاد شدن و مسرور گشتن و شادمان شدن و خوشحال گشتن، آزردن و اذیت رسانیدن، متنفر کردن، پنهان کردن، زنگ زدن و زنگ خورده شدن، چرک شدن و ناپاک گشتن. (ناظم الاطباء). چرکن شدن. (برهان) ، تملق و چاپلوسی نمودن و خوشامد گفتن، شتابی نمودن و تعجیل کردن. (ناظم الاطباء)
شاد شدن و مسرور گشتن و شادمان شدن و خوشحال گشتن، آزردن و اذیت رسانیدن، متنفر کردن، پنهان کردن، زنگ زدن و زنگ خورده شدن، چرک شدن و ناپاک گشتن. (ناظم الاطباء). چرکن شدن. (برهان) ، تملق و چاپلوسی نمودن و خوشامد گفتن، شتابی نمودن و تعجیل کردن. (ناظم الاطباء)