ناگاه، ناگهان، بی خبر، غفلتاً، برای مثال به مهمان هوازی شاد گردم / ز بند رنج و غم آزاد گردم (فرخی - ۴۵۳) موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد
ناگاه، ناگهان، بی خبر، غفلتاً، برای مِثال به مهمان هوازی شاد گردم / ز بند رنج و غم آزاد گردم (فرخی - ۴۵۳) موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد
دارای هوا، باددار، آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد، لطیف، سبک، انتقال پذیر، لغو، بیهوده، بی قرار، بی ثبات، بیهوده گوی، عاشق، تیر آتشبازی، کبود، لاجوردی. 11
دارای هوا، باددار، آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد، لطیف، سبک، انتقال پذیر، لغو، بیهوده، بی قرار، بی ثبات، بیهوده گوی، عاشق، تیر آتشبازی، کبود، لاجوردی. 11