جدول جو
جدول جو

معنی نوامی

نوامی
نامیه، قوه ای که موجب رشد و نمو می شود
تصویری از نوامی
تصویر نوامی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نوامی

نوامی

نوامی
جَمعِ واژۀ نامیه. (ناظم الاطباء). رجوع به نامیه شود
لغت نامه دهخدا

نظامی

نظامی
مربوط به نظام، برای مِثال لباس نظامی، (صفت نسبی، اسم) ارتشی، سرباز
نظامی
فرهنگ فارسی عمید

نواهی

نواهی
جمعِ واژۀ ناهیه، نهی کننده، بازدارَنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازِع، حابِس، زاجِر، مُعَوَّق، مَناع، رادِع
نواهی
فرهنگ فارسی عمید

نواحی

نواحی
ناحیه، جانب، جهت، طرف، کرانه، قسمتی از کشور، قسمتی از شهر در تقسیمات اداری، بخش
نواحی
فرهنگ فارسی عمید

نوامیس

نوامیس
ناموس ها، شرف ها، عفت ها، عصمت ها، کنایه از آگاه و مطلع به باطن امور، راز ها، سرها، کاردان ها، کمینگاههای صیاد، جمعِ واژۀ ناموس
نوامیس
فرهنگ فارسی عمید