معنی هواری - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با هواری
هواری
- هواری
- خیمۀ بزرگ، بارگاه، سراپرده، خَرگاه، خبا، خَرگَه، اَفراس، فُسطاط
فرهنگ فارسی عمید
هواری
- هواری
- خیمۀ بزرگ و بارگاه سلاطین را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
دواری
- دواری
- روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
فرهنگ لغت هوشیار