جدول جو
جدول جو

معنی هوازی

هوازی
ناگاه، ناگهان، بی خبر، غفلتاً، برای مثال به مهمان هوازی شاد گردم / ز بند رنج و غم آزاد گردم (فرخی - ۴۵۳)
موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد
تصویری از هوازی
تصویر هوازی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هوازی

هوازی

هوازی
زیست کننده در هوا. این ترکیب اخیراً در کتاب های زیست شناسی به معنی هر موجودی که برای ادامۀ زندگی نیازمند هوا باشد به کار رفته است
لغت نامه دهخدا

اهوازی

اهوازی
منسوب باهواز. از مردم اهواز اهل اهواز، نوایی است در موسیقی قدیم
اهوازی
فرهنگ لغت هوشیار