- هوازدگی
- سرما خوردگی زکام
معنی هوازدگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکسیژناسیون
واخورده، رد شده، مردود، یکه خورده، سرگشته
وازده بودن حالت وازده واخوردگی
حالت شیفتگی و آشفتگی و جنون
دانش، دانائی
سرماخورده زکام شده
اکسیژنه، آیروبیک
بیکبار، ناگاه، بی خبر
ناگاه، ناگهان، بی خبر، غفلتاً، برای مثال به مهمان هوازی شاد گردم / ز بند رنج و غم آزاد گردم (فرخی - ۴۵۳)
موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد
موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد