جدول جو
جدول جو

معنی هنگویه - جستجوی لغت در جدول جو

هنگویه
(هَِ ئی یَ)
دهی است از بخش بستک شهرستان لار. دارای 898 تن سکنه، آب آن از چاه و محصول عمده اش غله، خرما و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنگامه
تصویر هنگامه
(دخترانه)
غوغا، شلوغی، دادوفریاد، شگفت انگیز، عالی، فوق العاده، فتنه، آشوب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هامویه
تصویر هامویه
(پسرانه)
نام کارگزار یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوگویک
تصویر هوگویک
مرغ حق گو، مرغ شب آویز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگوژه
تصویر انگوژه
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، رافه، انگژه، انگیان، انگدان، انگژد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنگویر
تصویر شنگویر
زنجبیل، گیاهی پایا، با برگ های دراز و باریک شبیه برگ نی، گل هایی خوشه ای و زرد رنگ و ساقه ای معطر که مزه ای تند دارد و به عنوان ادویه و دارو به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
بازگو کردن، دوباره گفتن حرفی، سخن شنیده را باز گفتن
واگویه کردن: تکرار کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنگامه
تصویر هنگامه
جمعیت مردم، معرکه، فریاد و غوغا، هیاهو، وقت، زمان
هنگامه کردن: غوغا کردن، فتنه و آشوب برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنگوله
تصویر زنگوله
زنگ کوچک کروی شکل که به پای کودکان یا گردن چهارپایان می بندند، زنگل، زنگله، زنگدان، زنگلیچه، ژنگله، ژنگدان،
در موسیقی از آوازهای موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنگوته
تصویر لنگوته
لنگ کوچک که برای ستر عورت به کمر ببندند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ یَ)
دهی از دهستان خنج است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سَ یَ)
نام حصاری و عمارتی است عظیم در هندوستان که ستونهای آن یک پاره است و هر ستونی را به هزار مرد نتوان برداشت. گویند آن عمارت را دو کس کرده اند مردی و زنی، مرد مازنین و زن مازینه نام داشته است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
دهی است از بخش بافت شهرستان سیرجان. دارای 40 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان که 660 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هوگویک
تصویر هوگویک
شباویز از پرندگان مرغ حق گو مرغ شب آویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هندوشه
تصویر هندوشه
پادشاه هندوستان
فرهنگ لغت هوشیار
مجمع و جمعیت مردم و معرکه بازیگران و قصه خوانان و خواص گویان و امثال آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرگونه
تصویر هرگونه
(مبهم) هرقسم هرنوع: (هرگونه مطلب ومدعایی که داشتند بانجام مقرون گشت) یا ازهرگونه. ازهرقسم: (ازهرگونه نوازشی وتربیت که درباره تو بظهور پیوندد عالمیان متعجب بمانند) یا به هرگونه. بهرقسم باهرنوع: بهرقسم (وآنچه درآنموضع ماند بهرگونه قازورات وپلیدیها ملوث ومکدر ساختند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگویه
تصویر واگویه
بازگفتن سخن شینده را تکرار گفته
فرهنگ لغت هوشیار
رشته هایی از ریسمان نخی یا ابریشمی که بشکل رشته یا گلوله درست کنند و بکلاه اطراف لباس علم (درفش) بند پرده تسبیح و غیره آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
لنگی است کوچک که درویشان و فقیران و مردم بی سرو پا بر میان بندند: بر میکنم بروی میان بند جا نماز لنگوته را معارض شلوار می کنم. (نظام قاری 25 لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگوله
تصویر زنگوله
زنگهای کوچکی که به گردن چارپایان آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیویه
تصویر دنیویه
مونث دنیوی امور دنیویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنگونه
تصویر آنگونه
آنسان آن وجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنگوله
تصویر شنگوله
شوخ و ظریف، زیبا رعنا، عیار، سر خوش سرمست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگوزه
تصویر انگوزه
انغوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگوژه
تصویر انگوژه
انگدان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی سمداریان تکمه دگمه گوی گریبان، حلقه ای که تکمه را از آن گذرانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگوله
تصویر انگوله
((اَ لِ))
تکمه، دگمه، جا دگمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگوله
تصویر زنگوله
((زَ لِ یا لَ))
زنگ های کوچک که به گردن چهارپایان آویزند، زنگل، ژنگدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگوته
تصویر لنگوته
((لُ تَ یا تِ))
لنگی است کوچک که درویشان و فقیران و مردم بی سر و پا بر میان بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منگوله
تصویر منگوله
((مَ لِ))
آویز، آویزی که به شکل رشته و گلوله درست می کنند و به کلاه یا جامه یا هر چیز دیگر آویزان می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنگامه
تصویر هنگامه
تاریخ (مورخه)
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترگویه
تصویر ترگویه
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هنگامه
تصویر هنگامه
تاریخ، بحبحه، وقت
فرهنگ واژه فارسی سره