جدول جو
جدول جو

معنی لنگوته

لنگوته
لنگ کوچک که برای ستر عورت به کمر ببندند
تصویری از لنگوته
تصویر لنگوته
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لنگوته

لنگوته

لنگوته
لنگی است کوچک که درویشان و فقیران و مردم بی سرو پا بر میان بندند: بر میکنم بروی میان بند جا نماز لنگوته را معارض شلوار می کنم. (نظام قاری 25 لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

لنگوته

لنگوته
لنگی است کوچک که درویشان و فقیران و مردم بی سر و پا بر میان بندند
لنگوته
فرهنگ فارسی معین

لنگوته

لنگوته
لنگی باشد کوچک که درویشان و فقیران و مردم بی سر و پا بندند. (جهانگیری). و به هندی نیزهمین معنی دارد. (برهان). لنگی کوچک که فقرا و درویشان در میان بندند و بدان ستر عورت کنند. مؤلف گوید: اصل این لغت لنگ کوته بوده، یک کاف را به جهت سهولت کلام چنانکه رسم پارسیان است حذف کرده اند. (از فرهنگ انجمن آرای ناصری). و صاحب بهار عجم گوید: تحقیق آن است که لنگوته لغت هندی است مرکب از لنگ بالکسر به معنی نره و اوت به واو مجهول به معنی پناه و پرده و فارسیان هاء بدان ملحق کرده و استعمال کنند. (آنندراج). این کلمه را مردم سیام از ما گرفته اند و به معنی قسمی ازار به کار برند.
و اینکه در بعض نسخ برهان قاطع لنگونه (با نون) آورده غلط است:
دل به فراغت ده و لنگوته بند
ازجهت زر نه به جان پوته بند.
شاه داعی.
برمیکنم به روی میان بند جانماز
لنگوته را معارض شلوار میکنم.
نظام قاری (دیوان البسه ص 25).
برو ای دامک شلوار که بر دیدۀ تو
راز لنگوته نهان است و نهان خواهد بود.
نظام قاری (دیوان البسه ص 161).
گه به لنگوته اش کنند بدل
گه بود زیر جامه در قصار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 34).
و حضرت خیرالبریّه علیه السلام لنگوتۀ خود را عنایت کرد که شعار وی (شعار جسد زینب زوجه رسول (ص)) ساختند. (حبیب السیر ج 1 جزو سیم ص 148). و اکثر مردم کالیکوت برهنه اندام باشند، لنگوتها از ناف تا بالای زانو بسته. (حبیب السیر ج 2 ص 397). احتیاک، شلوار و لنگوته بر میان سخت بستن
لغت نامه دهخدا

انگوله

انگوله
فرانسوی سمداریان تکمه دگمه گوی گریبان، حلقه ای که تکمه را از آن گذرانند
فرهنگ لغت هوشیار