معنی هنگامه هنگامه جمعیت مردم، معرکه، فریاد و غوغا، هیاهو، وقت، زمانهنگامه کردن: غوغا کردن، فتنه و آشوب برپا کردن تصویر هنگامه فرهنگ فارسی عمید