جدول جو
جدول جو

معنی همغ - جستجوی لغت در جدول جو

همغ
(قَ)
شکستن سر کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همت
تصویر همت
(پسرانه)
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هما
تصویر هما
(دخترانه)
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از همم
تصویر همم
همت ها، قصدها، اراده ها و عزمهای قوی، بلند طبعی ها، جمع واژۀ همت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمغ
تصویر صمغ
مادۀ چسبناکی که از برخی درختان خارج شده و در روی پوست درخت منعقد می گردد
صمغ عربی: در علم زیست شناسی صمغی که از درخت ارژن، نوعی اقاقیا و بعضی اشجار دیگر به دست می آید و مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
پرنده ای با چثۀ درشت از تیرۀ لاشخورها و شبیه شاهین. قدما می پنداشتند خوراکش استخوان است و سایه اش بر سر هرکس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید و در میمنت و سعادت به او مثل می زدند، برای مثال غلیواج از چه میشوم است؟ از آنکه گوشت برباید / هما ایرا مبارک شد، که قوتش استخوان باشد (عنصری - ۳۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همو
تصویر همو
هم او، برای مثال کس نباشد قماردوست چو او / زآن همه طایفه هموست همو (مسعودسعد - ۴۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همه
تصویر همه
تمام، جمله، جمیع مثلاً همه آمدند،
همگی مثلاً آن ها همه آمدند،
هر مثلاً همه طرف را گشتم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمغ
تصویر دمغ
سرشکسته، خجل، شرمسار، بور
دمغ شدن: شرمسار شدن، بور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همج
تصویر همج
مردم پست، فرومایه و احمق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همی
تصویر همی
همچنین، اینک، همیشه، پیوسته، بر سر فعل ماضی و مضارع می آید و دلالت بر استمرار می کند مثلاً همی رفت، همی گفت، همی رود، بر سر فعل امر می آید و دلالت بر تاکید می کند مثلاً همی رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همت
تصویر همت
قصد، اراده و عزم قوی، بلند طبعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمغ
تصویر رمغ
دستمالی بر ماسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه
تصویر همه
تمام، جمله
فرهنگ لغت هوشیار
ماده لزج که بر ساق و شاخ درخت طراود و چون گرهی برنگ سفید و یا زرد و یا سرخ و یا سیاه بند بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همل
تصویر همل
جامه پاره، چادر کهنه، گلیم سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همم
تصویر همم
جمع همه، کوش ها بهمنشی ها جمع همت
فرهنگ لغت هوشیار
هم او نیزوی: ... و همو (فضل چغانی) در صفت نرگس گوید. کس نباشد قمار دوست چو او زان همه طایفه هموست همو. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیغ
تصویر همیغ
مرگ زود رس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همی
تصویر همی
همیشه، پیوسته، همچنین، هم این
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمغ
تصویر دمغ
سر شکستن، سر درد سر خورده بور: چون دید حرفش درست در نیامد دمغ شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هما
تصویر هما
فرخنده، مرغ خوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همت
تصویر همت
آرزو و خواهش و غم و اراده
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنگی، سگالش بد، مگس خر، گوسفند لاغر، گول: مرد، بی سر و پا نوعی مگس ریزه شبیه پشه که بر روی گوسفند و خر نشیند، گوسفند لاغر، میش کلانسال، مردم فرومایه و احمق. یا همج رعاع. (همج جمع همجه. پشه خرد رعاع عوام مردم) عوام مردم عوام الناس. توضیح الناس ثلثه: عالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه وهمج رعاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمغ
تصویر صمغ
((صَ))
مایع چسبناک و لزجی که از بدنه برخی درختان خارج می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همی
تصویر همی
((هَ))
پیشوندی است که بر سر فعل ماضی، مضارع و امر درآید، همی رود، همی رو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همه
تصویر همه
((هَ مِ))
تمام، جمیع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همم
تصویر همم
((هِ مَ))
جمع همت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همل
تصویر همل
گیاهی است از تیره گزنه ها از دسته شاهدانه ها، نباتی است دو پایه و بالارونده و پیچنده. بوی گل هایش معطر و مطبوع و شبیه بوی سنبل الطیب و طعم آن ها تلخ و بااحساس سوزش و گرما همراه است، حشیشه الدینار، جنجل، رازک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همج
تصویر همج
((هَ مَ))
نوعی مگس که روی گوسفند و خر نشیند، گوسفند لاغر، میش کلانسال، مردم فرومایه و احمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همت
تصویر همت
((ه مَُ))
قصد کردن، خواستن، اراده، قصد، خواست، سعی، کوشش، اراده قوی، عزم جزم، بلندنظری، سعه صدر، دلیری، شجاعت، کمال مطلوب
فرهنگ فارسی معین
((هُ))
پرنده ای افسانه ای که به باور قدما اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد آن شخص سعادتمند می شود، نامی است از نام های زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمغ
تصویر دمغ
((دَ مَ))
سرشکسته، شرمسار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همه
تصویر همه
کل، تمام، کلیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همت
تصویر همت
پشتکار، تلاش
فرهنگ واژه فارسی سره