جدول جو
جدول جو

معنی همو

همو
هم او، برای مثال کس نباشد قماردوست چو او / زآن همه طایفه هموست همو (مسعودسعد - ۴۶۲)
تصویری از همو
تصویر همو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با همو

همو

همو
هم او نیزوی: ... و همو (فضل چغانی) در صفت نرگس گوید. کس نباشد قمار دوست چو او زان همه طایفه هموست همو. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار

همو

همو
دهی است از بخش کلیبر شهرستان اهر که 10 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

همو

همو
مُرَکَّب اَز: هم + او، نیز او. همچنین او:
با نکوکردگان نکو می کرد
قهر بدگوهران همو می کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا

همت

همت
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
همت
فرهنگ نامهای ایرانی

هما

هما
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
هما
فرهنگ نامهای ایرانی