جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با همم

همم

همم
همت ها، قصدها، اراده ها و عزمهای قوی، بلند طبعی ها، جمعِ واژۀ همت
همم
فرهنگ فارسی عمید

همم

همم
جَمعِ واژۀ هِمّه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). همت ها. اندیشه های بلند:
اندر دلش دیانت و اندر کفش سخا
اندر تنش مروت و اندر سرش همم.
فرخی.
هرکه را بینی با بخشش و با خلعت اوست
همتی دارد در کار سخا، به ز همم.
فرخی.
همم بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان قرار گرفته. (تاریخ بیهقی).
گردش گردون نیارد همچو تو نیکوسیر
دیدۀ گردون نبیند همچو تو عالی همم.
مسعودسعد.
آرزوی جان ملک عدل و همم بود
از ملک عادل همام برآمد.
خاقانی.
، آرزوها:
یک همت تو حاصل گرداندم همم
یک فکرت تو زایل گرداندم فکر.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

همت

همت
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
همت
فرهنگ نامهای ایرانی

همام

همام
ارجمند، دارای مقام و منزلت، دارای فضایل، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
همام
فرهنگ نامهای ایرانی

هما

هما
فرخنده، مبارک، مرغ سعادت، نام دختر گشتاسب پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار، پرنده ای با جثه بزرگ که قدما می پنداشتند سایه اش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهمن اسفندیار ملقب به چهرزاد
هما
فرهنگ نامهای ایرانی