جدول جو
جدول جو

معنی هل - جستجوی لغت در جدول جو

هل
فشار و نیرویی که برای حرکت دادن چیزی به جلو بر آن وارد می شود
هل دادن: فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو
تصویری از هل
تصویر هل
فرهنگ فارسی عمید
هل
درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، خیربوا، قاقله، هال، هیل، شوشمیر
هلنده، پسوند متصل به واژه به معنای گذارنده مثلاً سست هل
تصویری از هل
تصویر هل
فرهنگ فارسی عمید
هل
(نَ / نُو بَ رَ / رِ دَ)
حرف استفهام. (منتهی الارب). حرف استفهام و موضوع است برای طلب تصدیق ایجابی نه سلبی. (اقرب الموارد) ، به معنی جزا و جحد و امر نیز هست، به معنی ’قد’ نیز هست (منتهی الارب) ، مانند: هل اتی علی الانسان...، یعنی قد اتی. (ناظم الاطباء) ، به معنی ’ما’ نیز هست. (منتهی الارب). مانند هل هی الا کذا، یعنی ما هی الا کذا، یا هل من خالق غیر اﷲ، یعنی ما خالق غیر اﷲ. (ناظم الاطباء). این مورد همان است که در دستور فارسی استفهام انکاری میگوییم و حروف استفهام را به معنی حرف نفی استعمال می کنیم:
ذات او سوی عارف و عالم
برتر از أین و کیف و از هل و لم.
سنائی.
- هل من مزید، اصطلاح حراج فروشان ومقتبس از قرآن کریم است. لفظاً یعنی ’آیا افزایش هست ؟’ (کسی بیش از این قیمت میخرد؟).
، مبحث هل، (اصطلاح منطق) هل در مقام پرسش از وجود شی ٔ و وجود شی ٔ برای شی ٔ به کار برده میشود: سؤال به واسطۀ هل بسیطه یعنی سؤال از وجود شی ٔ (مثال هل الانسان موجود؟) چنانکه سؤال شود که آیا انسان موجود است ؟ که مفاد ’کان تامه’ نیز میگویند در مقابل هل مرکبه که مفاد ’کان ناقصه’ است یعنی وجود شی ٔ لشی ٔ است مثال: هل الانسان ناطق، آیا انسان ناطق است ؟ و این پرسش احراز وجود است. (از فرهنگ علوم عقلی تألیف جعفرسجادی)
لغت نامه دهخدا
هل
(هَُ)
آغوش و بغل. (برهان قاطع) :
ای عشق خندان همچو گل ای خوش نظر چون عقل کل
خورشید را درکش به هل ای شهسوار هل اتی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
هل
(هَِ)
هیل. هیل بویا. خیر بویا. قاقلۀ صغار. قرامومق. کارداموم. (یادداشتهای مؤلف). گیاهی است از تیره زنجبیلی ها و دانه هایش ازادویۀ معطر است. (از حواشی معین بر برهان قاطع).
- هل پوچ، هیچ چیز. کم ارزش: دریغ از یک هل پوچ، دریغ از چیز کم ارزشی که در فلان مورد مصرف کنی.
- امثال:
دوست دوست را یاد کند یک هل پوچ، مثلی است به این معنی که محبت واقعی را با چیز کمی میتوان اظهار کرد
لغت نامه دهخدا
هل
(هَِ)
امر) رجوع به هلیدن و هشتن شود
لغت نامه دهخدا
هل
آیا
تصویری از هل
تصویر هل
فرهنگ لغت هوشیار
هل
((هَ))
آیا
تصویری از هل
تصویر هل
فرهنگ فارسی معین
هل
((هِ))
میوه ای کوچک به اندازه بند انگشت با پوست تیره و دانه های خوش بو از درختی به همین نام
فرهنگ فارسی معین
هل
عجله، شتاب، تکان، تپه ی کوچک، پشته ی خاک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هلموت
تصویر هلموت
(پسرانه)
کنایه از کوهی که صعود به آن دشوار است (نگارش کردی: هههموت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلیا
تصویر هلیا
(دخترانه)
خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلمت
تصویر هلمت
(پسرانه)
حمله، هجوم (نگارش کردی: ههمهت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلکوت
تصویر هلکوت
(پسرانه)
فرصت، وقت (نگارش کردی: ههکهوت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلن
تصویر هلن
(دخترانه)
روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلنا
تصویر هلنا
(دخترانه)
هلن، روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلنسا
تصویر هلنسا
(دخترانه)
هل (فارسی) + نسا (عربی) زنان معطر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلو
تصویر هلو
(پسرانه)
عقاب (نگارش کردی: هه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلورین
تصویر هلورین
(پسرانه)
ریختن چیزی از بالا به پایین (نگارش کردی: ههوهرین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلینا
تصویر هلینا
(دخترانه)
هلن، روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلگر
تصویر هلگر
(پسرانه)
، بردارنده، حامل، بلند نگهدارنده (نگارش کردی: ههگر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلکو
تصویر هلکو
(پسرانه)
کوهکوچک، تپه (نگارش کردی: ههک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلدیر
تصویر هلدیر
(پسرانه)
آبشار (نگارش کردی: ههدر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلپرین
تصویر هلپرین
(دخترانه)
رقصیدن (نگارش کردی: ههپهین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلبست
تصویر هلبست
(پسرانه)
شعر (نگارش کردی: ههبهست)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلبژیر
تصویر هلبژیر
(پسرانه)
انتخاب کننده (نگارش کردی: ههبژر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلبژارده
تصویر هلبژارده
(پسرانه)
انتخاب شده (نگارش کردی: ههبژارده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلاله
تصویر هلاله
(دخترانه)
جارزدن، با خبر ساختن، آلاله، گلی زرد رنگ خوشبو، (نگارش کردی: ههاه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلاکو
تصویر هلاکو
(پسرانه)
نام پسر تولوی و نوه چنگیزخان مغول، هولاکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلگورد
تصویر هلگورد
(پسرانه)
بهترین جلودار (نگارش کردی: ههگورد)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هلیکوپتر
تصویر هلیکوپتر
بالگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هلی کوپتر
تصویر هلی کوپتر
بالگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هلال
تصویر هلال
کمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
نابودی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هلاک کردن
تصویر هلاک کردن
نابود کردن
فرهنگ واژه فارسی سره