درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، خیربوا، قاقله، هال، هیل، شوشمیر هلنده، پسوند متصل به واژه به معنای گذارنده مثلاً سست هل
درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، خیربُوا، قاقُلِه، هال، هیل، شوشمیر هلنده، پسوند متصل به واژه به معنای گذارنده مثلاً سست هل
حرف استفهام. (منتهی الارب). حرف استفهام و موضوع است برای طلب تصدیق ایجابی نه سلبی. (اقرب الموارد) ، به معنی جزا و جحد و امر نیز هست، به معنی ’قد’ نیز هست (منتهی الارب) ، مانند: هل اتی علی الانسان...، یعنی قد اتی. (ناظم الاطباء) ، به معنی ’ما’ نیز هست. (منتهی الارب). مانند هل هی الا کذا، یعنی ما هی الا کذا، یا هل من خالق غیر اﷲ، یعنی ما خالق غیر اﷲ. (ناظم الاطباء). این مورد همان است که در دستور فارسی استفهام انکاری میگوییم و حروف استفهام را به معنی حرف نفی استعمال می کنیم: ذات او سوی عارف و عالم برتر از أین و کیف و از هل و لم. سنائی. - هل من مزید، اصطلاح حراج فروشان ومقتبس از قرآن کریم است. لفظاً یعنی ’آیا افزایش هست ؟’ (کسی بیش از این قیمت میخرد؟). ، مبحث هل، (اصطلاح منطق) هل در مقام پرسش از وجود شی ٔ و وجود شی ٔ برای شی ٔ به کار برده میشود: سؤال به واسطۀ هل بسیطه یعنی سؤال از وجود شی ٔ (مثال هل الانسان موجود؟) چنانکه سؤال شود که آیا انسان موجود است ؟ که مفاد ’کان تامه’ نیز میگویند در مقابل هل مرکبه که مفاد ’کان ناقصه’ است یعنی وجود شی ٔ لشی ٔ است مثال: هل الانسان ناطق، آیا انسان ناطق است ؟ و این پرسش احراز وجود است. (از فرهنگ علوم عقلی تألیف جعفرسجادی)
حرف استفهام. (منتهی الارب). حرف استفهام و موضوع است برای طلب تصدیق ایجابی نه سلبی. (اقرب الموارد) ، به معنی جزا و جحد و امر نیز هست، به معنی ’قَد’ نیز هست (منتهی الارب) ، مانند: هل اتی علی الانسان...، یعنی قد اتی. (ناظم الاطباء) ، به معنی ’ما’ نیز هست. (منتهی الارب). مانند هل هی الا کذا، یعنی ما هی َ الا کذا، یا هل من خالق غیر اﷲ، یعنی ما خالق غیر اﷲ. (ناظم الاطباء). این مورد همان است که در دستور فارسی استفهام انکاری میگوییم و حروف استفهام را به معنی حرف نفی استعمال می کنیم: ذات او سوی عارف و عالم برتر از أین و کیف و از هل و لم. سنائی. - هل من مزید، اصطلاح حراج فروشان ومقتبس از قرآن کریم است. لفظاً یعنی ’آیا افزایش هست ؟’ (کسی بیش از این قیمت میخرد؟). ، مبحث هل، (اصطلاح منطق) هل در مقام پرسش از وجود شی ٔ و وجود شی ٔ برای شی ٔ به کار برده میشود: سؤال به واسطۀ هل بسیطه یعنی سؤال از وجود شی ٔ (مثال هل الانسان موجود؟) چنانکه سؤال شود که آیا انسان موجود است ؟ که مفاد ’کان تامه’ نیز میگویند در مقابل هل مرکبه که مفاد ’کان ناقصه’ است یعنی وجود شی ٔ لشی ٔ است مثال: هل الانسان ناطق، آیا انسان ناطق است ؟ و این پرسش احراز وجود است. (از فرهنگ علوم عقلی تألیف جعفرسجادی)
هیل. هیل بویا. خیر بویا. قاقلۀ صغار. قرامومق. کارداموم. (یادداشتهای مؤلف). گیاهی است از تیره زنجبیلی ها و دانه هایش ازادویۀ معطر است. (از حواشی معین بر برهان قاطع). - هل پوچ، هیچ چیز. کم ارزش: دریغ از یک هل پوچ، دریغ از چیز کم ارزشی که در فلان مورد مصرف کنی. - امثال: دوست دوست را یاد کند یک هل پوچ، مثلی است به این معنی که محبت واقعی را با چیز کمی میتوان اظهار کرد
هیل. هیل بویا. خیر بویا. قاقلۀ صغار. قرامومق. کارداموم. (یادداشتهای مؤلف). گیاهی است از تیره زنجبیلی ها و دانه هایش ازادویۀ معطر است. (از حواشی معین بر برهان قاطع). - هل پوچ، هیچ چیز. کم ارزش: دریغ از یک هل پوچ، دریغ از چیز کم ارزشی که در فلان مورد مصرف کنی. - امثال: دوست دوست را یاد کند یک هل پوچ، مثلی است به این معنی که محبت واقعی را با چیز کمی میتوان اظهار کرد