- هل
- فشار و نیرویی که برای حرکت دادن چیزی به جلو بر آن وارد می شود
هل دادن: فشار دادن چیزی برای حرکت به جلو
معنی هل - جستجوی لغت در جدول جو
- هل
- درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، لاچی، خیربوا، قاقله، هال، هیل، شوشمیر
هلنده، پسوند متصل به واژه به معنای گذارنده مثلاً سست هل
- هل
- آیا
- هل ((هِ))
- میوه ای کوچک به اندازه بند انگشت با پوست تیره و دانه های خوش بو از درختی به همین نام
- هل ((هَ))
- آیا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
هلن، روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
هلن، روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
بالگرد
بالگرد
کمان
نابودی
نابود کردن
به همین ترتیب، همچنین
هلپند، بیکار، هیچ کاره
آب بسیار صاف
جامۀ لطیف
جامۀ لطیف
حرف ندا به معنای ای، ایا
لهاشم، زبون، پست، زشت و بد